های گایز
پارت ۱۳
صبح
از زبان تهیونگ
صبح از خواب بلند شدم داشتم ب ات نگا میکردم و دس ب شکمش میزدم و همه جای صورتش رو بوس میکردم ک بیدار شد
ته:شرمنده بیدار شدی عشقم
ات داشت چشماشو میمالید و با حالت خابالو گف:اوم
ته:من میرم دوش بگیرم میخوای بیای
ات:هوم باشه دیروز نتوستم برم حموم الان بریم
ته:باش عشقم
ات:فقط........
ته:فقط!؟
ات:مثه دفعه قبل اذیت نمیکنیا
ته:اوم ولی دلم میخواد
ات:خب فعلا نمیشه
ته:اوووووووووووووف باشه
ات تک خنده ای کرد و باهم رفتن حموم(چیه انتظار چیو داشتید توبه کنید ببینیدمن چقد خوبم بچه مثبتم من اصنا ببینید و کیف کنید🤣💔)
۲۰ مین بعد
ات:خسته شدم خوابم میاد
ته:الان ک بیدار شدی
ات:ولی خوابم میاد
ته میخواس کاری کنه ک ات همش نخوابه و کنارش باشه پس گف
ته:امممم خب چیزی میخوری بگم بیارن برات
ات:بزار فک کنم اممممممم.............کاکائو شکلات بستنی اسمارتیس کیک کاکائویی آبنبات چیپس پف.....(ک ته پرید وسط حرفش)
ته:عزیزم باید ی لیست بنویسیم برات(با خنده)
ات:اویییییی نخندا نخند ببخشید بچت تو شکممه ها
ته:باش باش قربون بچم برم
ک ات روشو برگردوند
ته:عشقم نفسم گلم با تواما دلت میاد منو تو انتظار بزاری یا بام قهر کنی ها؟!
ات:.....
ته:عشقم
و ته رف صورت ات گرفت تو دستای کشیدش گذاشت و لب اتو محکم بوسید و مک عمیق زد
ات:یواش
ته:میبخشیم؟!
ات دستشو گذاشت رو دستای ته و گف
ات:اوم مگه من دلم میاد تورو نخبشم ها
ته دوباره ات و بوسید اما گونشو(چیه فک کردین همش باید لب باشه یکم تنوع بشه براتون توبه کنید)
بعد ته به یکی از بادیگاردا گف ک برن هرچی ک عشقش میل داررو بیارهبعد با ات رفتن سریال شکارچیان شگفت انگیز رو نگا کننن(سریال خیلی قشنگیه حتما نگا کنید)
بعد از نگا کزدن دو قسمت یک ساعتی رفتن بیرون و یکم دور زدن و اومدن خونه تو اتاقشون بود ک آجوما صداشون زد بیان ناهار بخورن رفتن پایین سرمیز نشستن و از آجوما تشکر کرون ات تا میخواس غذا بخوره از بوی غذا حالش بد میشه
ته:چیشد عزیزم
ات:ته..... میخوام بالا بیارم غذا بوی بدمیده
بعد ته اتو بغل کرد براید و رفتن سرویس بهداشتی و ات بالا میآورد و تهیونگ هم موهای بلند اتو تو دستش گرفته بود
وقتی ک ات حالش بهتر شد رفتن پایین و ات فقط ی نودل خورد و تهیونگ فقط نگاش میکرد
ات:ته بیا غذا بخور
ته:میخوام تورو ببینم
ات:بیا چاپستیک بردار تا باهم نودل بخوریم
ته:ام....
ات:اما و اگر نداره بیا
بعد ته رفت و چاپستسک برداشت و اومد کنار ات نشست
بعد ک باهم غذا خوردن باهم رفتن تو اتاق خوابشون و ی چرت زدن
بعد دو ساعت ک از خواب بیدار شدن آب صورتشون زدن و اومدن رو تخت نشستن ک تهیونگ گف
ته:ات هنوز میخوای بدونی ک چرا بابات خانوادمو کشته؟!
ات:آره
ته گف:...........
در خماری بمونید
فعلا
صبح
از زبان تهیونگ
صبح از خواب بلند شدم داشتم ب ات نگا میکردم و دس ب شکمش میزدم و همه جای صورتش رو بوس میکردم ک بیدار شد
ته:شرمنده بیدار شدی عشقم
ات داشت چشماشو میمالید و با حالت خابالو گف:اوم
ته:من میرم دوش بگیرم میخوای بیای
ات:هوم باشه دیروز نتوستم برم حموم الان بریم
ته:باش عشقم
ات:فقط........
ته:فقط!؟
ات:مثه دفعه قبل اذیت نمیکنیا
ته:اوم ولی دلم میخواد
ات:خب فعلا نمیشه
ته:اوووووووووووووف باشه
ات تک خنده ای کرد و باهم رفتن حموم(چیه انتظار چیو داشتید توبه کنید ببینیدمن چقد خوبم بچه مثبتم من اصنا ببینید و کیف کنید🤣💔)
۲۰ مین بعد
ات:خسته شدم خوابم میاد
ته:الان ک بیدار شدی
ات:ولی خوابم میاد
ته میخواس کاری کنه ک ات همش نخوابه و کنارش باشه پس گف
ته:امممم خب چیزی میخوری بگم بیارن برات
ات:بزار فک کنم اممممممم.............کاکائو شکلات بستنی اسمارتیس کیک کاکائویی آبنبات چیپس پف.....(ک ته پرید وسط حرفش)
ته:عزیزم باید ی لیست بنویسیم برات(با خنده)
ات:اویییییی نخندا نخند ببخشید بچت تو شکممه ها
ته:باش باش قربون بچم برم
ک ات روشو برگردوند
ته:عشقم نفسم گلم با تواما دلت میاد منو تو انتظار بزاری یا بام قهر کنی ها؟!
ات:.....
ته:عشقم
و ته رف صورت ات گرفت تو دستای کشیدش گذاشت و لب اتو محکم بوسید و مک عمیق زد
ات:یواش
ته:میبخشیم؟!
ات دستشو گذاشت رو دستای ته و گف
ات:اوم مگه من دلم میاد تورو نخبشم ها
ته دوباره ات و بوسید اما گونشو(چیه فک کردین همش باید لب باشه یکم تنوع بشه براتون توبه کنید)
بعد ته به یکی از بادیگاردا گف ک برن هرچی ک عشقش میل داررو بیارهبعد با ات رفتن سریال شکارچیان شگفت انگیز رو نگا کننن(سریال خیلی قشنگیه حتما نگا کنید)
بعد از نگا کزدن دو قسمت یک ساعتی رفتن بیرون و یکم دور زدن و اومدن خونه تو اتاقشون بود ک آجوما صداشون زد بیان ناهار بخورن رفتن پایین سرمیز نشستن و از آجوما تشکر کرون ات تا میخواس غذا بخوره از بوی غذا حالش بد میشه
ته:چیشد عزیزم
ات:ته..... میخوام بالا بیارم غذا بوی بدمیده
بعد ته اتو بغل کرد براید و رفتن سرویس بهداشتی و ات بالا میآورد و تهیونگ هم موهای بلند اتو تو دستش گرفته بود
وقتی ک ات حالش بهتر شد رفتن پایین و ات فقط ی نودل خورد و تهیونگ فقط نگاش میکرد
ات:ته بیا غذا بخور
ته:میخوام تورو ببینم
ات:بیا چاپستیک بردار تا باهم نودل بخوریم
ته:ام....
ات:اما و اگر نداره بیا
بعد ته رفت و چاپستسک برداشت و اومد کنار ات نشست
بعد ک باهم غذا خوردن باهم رفتن تو اتاق خوابشون و ی چرت زدن
بعد دو ساعت ک از خواب بیدار شدن آب صورتشون زدن و اومدن رو تخت نشستن ک تهیونگ گف
ته:ات هنوز میخوای بدونی ک چرا بابات خانوادمو کشته؟!
ات:آره
ته گف:...........
در خماری بمونید
فعلا
۱۰.۴k
۲۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.