پارت 32
پارت 32
ات:باید سریع برم خونه( استرس عجله)
ادمین:ات تا میاد عجله کنه از درد میوفته زمین کوک سریع ات رو میندازه رو کولش
ات:ولم کنننن خودم میتونم راه برم بزارم زمین
کوک:اگه میتونستی راه بری نمی افتادی
ات:همش تقصیر توعهههههه( جیغ)
کوک:(خنده😈)
ات:نخند( جیغ)
کوک:باشه باشه اروم باش تا دوباره نیوفتادی
ادمین:کوک و ات سوار ماشین شدن
ات ویو:توی ماشین حرفی بینمون ردوبدل نشد تا ک رسیدیم
کوک:میخوای باهات بیام
ات:نهههههههه
کوک:باشه باشه
ادمین :ات از ماشین پیاده شد و وارد خونه شد
ته یونگ:کجا بودی؟؟؟!؟
ات:من....من... دیشب
ته یونگ:تو دیشب چی نکنه ج**ه شدی؟؟؟ هااا؟؟؟
ات:چی حرف دهنتو بفهم( بغض، عصبی)
ات ویو:اصلا انتظار این حرف رو از ته نداشتم اما یجورایی حق داشت من کل شب رو خونه نیومدم قبلش هم پارتی بودم اما بازم حق نداشت اینجوری بهم بگه اینکه من چیکار کنم به خودم ربط داره بدن خودمه اینده خودمه زندگی خودمه دیگه داشت بقیه میترکید دویدم توی اتاقم در و محکم بستم و قفل کردم فقط رو تخت گریه میکردم
... ..... .... . . برش زمانی به صبح روز بعد......
ات ویو:چشمام انقدر گریه کرده بودم پف کرده اصلا از دیروز هیچی نخورده بودم و اصلا میل نداشتم رفتم دستشویی وقتی اومدم در اتاقم خورد
اجوما:دخترم در و باز کن از دیروز چیزی نخوردی ضعف میکنی
ات:لطفا تنهام بزارید
ته:من ازت معذرت میخوام هرکاری ک کرده هم باشی من حق اینو نداشتم اینجوری باهات حرف بزنم حق نداشتم قضاوتت کنم حالا میشه در و باز کنی
ات:باید سریع برم خونه( استرس عجله)
ادمین:ات تا میاد عجله کنه از درد میوفته زمین کوک سریع ات رو میندازه رو کولش
ات:ولم کنننن خودم میتونم راه برم بزارم زمین
کوک:اگه میتونستی راه بری نمی افتادی
ات:همش تقصیر توعهههههه( جیغ)
کوک:(خنده😈)
ات:نخند( جیغ)
کوک:باشه باشه اروم باش تا دوباره نیوفتادی
ادمین:کوک و ات سوار ماشین شدن
ات ویو:توی ماشین حرفی بینمون ردوبدل نشد تا ک رسیدیم
کوک:میخوای باهات بیام
ات:نهههههههه
کوک:باشه باشه
ادمین :ات از ماشین پیاده شد و وارد خونه شد
ته یونگ:کجا بودی؟؟؟!؟
ات:من....من... دیشب
ته یونگ:تو دیشب چی نکنه ج**ه شدی؟؟؟ هااا؟؟؟
ات:چی حرف دهنتو بفهم( بغض، عصبی)
ات ویو:اصلا انتظار این حرف رو از ته نداشتم اما یجورایی حق داشت من کل شب رو خونه نیومدم قبلش هم پارتی بودم اما بازم حق نداشت اینجوری بهم بگه اینکه من چیکار کنم به خودم ربط داره بدن خودمه اینده خودمه زندگی خودمه دیگه داشت بقیه میترکید دویدم توی اتاقم در و محکم بستم و قفل کردم فقط رو تخت گریه میکردم
... ..... .... . . برش زمانی به صبح روز بعد......
ات ویو:چشمام انقدر گریه کرده بودم پف کرده اصلا از دیروز هیچی نخورده بودم و اصلا میل نداشتم رفتم دستشویی وقتی اومدم در اتاقم خورد
اجوما:دخترم در و باز کن از دیروز چیزی نخوردی ضعف میکنی
ات:لطفا تنهام بزارید
ته:من ازت معذرت میخوام هرکاری ک کرده هم باشی من حق اینو نداشتم اینجوری باهات حرف بزنم حق نداشتم قضاوتت کنم حالا میشه در و باز کنی
۳.۰k
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.