وَ درد ...
وَ درد ...
به استخوانِمان رسیده,
اما هنوز...
خودمان را نباخته ایم,
و روزگار را زندگی میکنیم,
و هنوز ...
آنقدر میخندیم که سرمان از این همه ناخوشی هایی که مجبور به پذیرفتنش کردیم,
درد میگیرد.
آدمیست دیگر ... بیشتر اوقات نمیفهمد!
به استخوانِمان رسیده,
اما هنوز...
خودمان را نباخته ایم,
و روزگار را زندگی میکنیم,
و هنوز ...
آنقدر میخندیم که سرمان از این همه ناخوشی هایی که مجبور به پذیرفتنش کردیم,
درد میگیرد.
آدمیست دیگر ... بیشتر اوقات نمیفهمد!
۵.۱k
۰۶ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.