خسته شدم .6.
ضبط داخله ماشین تموم شد رفتین برای داخله ویلا اقای چویی: خب بچه ها از اینجا به بعد ما دیگه نمی تونیم فیلم هارو کات کنیم چون باید خود دوربین ها بگیرین و بعد شما دوتا هر کاری که میدونین عاشقانست رو انجام بدین و بعضی جاها لب های هم رو کوتاه بوس کنید یا لپ هایه هم دیگه باشه تووتهیونگ: باشه خب بریم برای ضبط شروع از ماشین اومد پایبن دستت رو تهیونگ گرفت و بهت لبخند زد تو هم لبخندی نمی دونی چرا وقتی لبخند میزد خوشحال میشدی و دلت می خواسم لپ هاش رو بکشی داشتین از تو باغ ویلا رد میشدین وقتی به ویلا رسیدن هر هشتاتون با هم :واوچه خوشگله رفتین تو خونه دست تهیونگ رو ول کردی و رفتین همه جا رو دیدین وقتی اومدین جین گفت: ا/تشی بیا برا ناهار یه چیزی درست کنیم تو: باشه الان میام رفتی پیشش جین : خوب چی می خوای درست کنی تو : جین شی من اشپزیم زیادی خوب نیست هزچی میدونی بپز من کمکت میکنم فقط جین : نمیدونم ته چه جوری با تو ازدواج کرده و زد زیر خنده تو : یا ته: به راحتی هیونگ دلتم بخواد زن به این خوبی داشته باشی جین : نوچ نوچ تا چند روز پیش این میگفت من زن نمیگیرم الان برامامرد شده تهیونگ هیونگ حسودی نکن و دستت رو گرفت و گفت بیا با کوکی و جیمین بریم گردش تو: بریم و پریدی رو کمرش اونم گرفتت دروبین ها داشتن ازتون فیلم میگرفتند همین جور که رو کول تهیونگ بودی لپش رو بوس کردی و دستت رو گذاشتی رو سینشش که دیدی یا حضرت عیسی چرا قلبش انقدر تند میزنه رفتین تو باغ و اینا که یه دفعه یه زنبور اومد کنار تو که تو جیغ که یه دفعه تهیونگ اومد بغلت کرد و گفت : چیزی نشد از جیغت جیمین هم ترسید دیگه خسته شدیم و برگشتین وقتی برگشتین شب شده بود که رفتین تو حیاط که تو لباس با تهیونگ یه رنگ بود یه دفعه تموم اعضا گفتن : ۱ ۲ ۳ و یه دفعه پاشدن و دیویدن و پریدن تو استخر که ابش به تو خم پاشید هی داشتن اب میپاشیدن و تو هم بهشون نگاه میکردی تمام نگاهت رو تهیونگ بود یه دفعه دیدی لباسش رو در اورد اما شلوارش هنوز پاش بود چون استخرش لبه بلند داشت بدنش زیاد پیدا نبود اما شونه هاش پیدا بود یه دفعه دیری کله اعضا لختن خجالت کشیدی که یه دفعه دوباره به تهیونگ نگاه کردی که داره بلند بلند میخنده همون جور که نشسته بودگفتی : حالا سرما میخورن که دفعه تعیونگ صدات زد ته : ا/ت ا/ت که نگاهش کردی دیدی با یه لبخندتو: بله ته : بیا این رو بگیر پاشدی رفتی دم استخر تو از اب شدیدن متنفر بودی چون یه بار تو اب افتاده بودی و داشتی میمردی وبابات نجاتت داد ارم با فاصله زیاد دم اسخر وایسادی گفتی : بده لباسش رو تو دستش گرفت و دستش رو دراز کرد تو: یکم بیا جلو ته: تو بیا جلوتو: من میترسم ته نترس بیا اومدی جلو اومدی لباس رو بگیری که ..............................
#CLIP_VIDEO #خاص #جذاب #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #شیک #هنری #BEAUTIFUL_NICE #FANDOGHI
#CLIP_VIDEO #خاص #جذاب #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #شیک #هنری #BEAUTIFUL_NICE #FANDOGHI
۹۳.۵k
۲۸ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.