☆͜͡𝓱𝓮 𝔀𝓪𝓼 𝔂𝓸𝓾𝓻 𝓬𝓸𝓾𝓼𝓲𝓷 𝓾𝓷𝓽𝓲𝓷ঔৣ͡ ͜
☆͜͡𝓱𝓮 𝔀𝓪𝓼 𝔂𝓸𝓾𝓻 𝓬𝓸𝓾𝓼𝓲𝓷 𝓾𝓷𝓽𝓲𝓷ঔৣ͡ ͜
☆͜͡part_⁶ঔৣ͡ ͜
ات ویو
خب کارم تموم لباس بپوشم با لیندا سوهو بریم بار
بزار زنگ بزنم بهوش
(زنگ زد)
ات: الو
لیندا: الو
ات: سلا
سوهو: ببخشید سلامم
لیندا: سلام
سوهو: چیشده زنگ زدی
ات: گفتم زنگ بزنم بریم بار
سوهو و لیندا: خوبه
ات: پس آماده شید بریم
سوهو و لیندا: چشمم
ات: خب بای
(قطع کرد)
ات: خب بلند شم لباس بپوشم
بلند شدم یه لباس میشه گفت باز پوشیدم(اسلاید بعد) و یه آرایش لایت کردم گوشیم و با کیفم برداشتم و رفتم پایین پدر بزگ داشت با مامان اینا حرف میزد
+کجا
م/ا: هوم
+با اتم
ب/ا: ات
م/ا: عه ات
ب/ک: پدر بزرگ چیکارش داری بچه رو بزار
+با این وضع آخه کجا میره
ات: ام خب
+بگو دخترم
ات: دارم با دوستام سوهو لیندا میرم بار
+نه
ات: چرا
+میدونی هزار اتفاق میوفته
م/ا: ات پدر بزرگت راست میگه
+آره
ات: وایییی
ب/ا: پدر جان ات بزرگ شده و میتونه دیگه
ات: اوففف باشه
+آفرین... به خاطر اینکه نرفتی میبرمت مسافرت خانواده گی(خنده)
ات: گوه خوردم خیلی خوشحالم فقط منو مسافرات خانوادگی نبرید
+چرا(خنده)
ات:.......
+میدونم برو
☆͜͡part_⁶ঔৣ͡ ͜
ات ویو
خب کارم تموم لباس بپوشم با لیندا سوهو بریم بار
بزار زنگ بزنم بهوش
(زنگ زد)
ات: الو
لیندا: الو
ات: سلا
سوهو: ببخشید سلامم
لیندا: سلام
سوهو: چیشده زنگ زدی
ات: گفتم زنگ بزنم بریم بار
سوهو و لیندا: خوبه
ات: پس آماده شید بریم
سوهو و لیندا: چشمم
ات: خب بای
(قطع کرد)
ات: خب بلند شم لباس بپوشم
بلند شدم یه لباس میشه گفت باز پوشیدم(اسلاید بعد) و یه آرایش لایت کردم گوشیم و با کیفم برداشتم و رفتم پایین پدر بزگ داشت با مامان اینا حرف میزد
+کجا
م/ا: هوم
+با اتم
ب/ا: ات
م/ا: عه ات
ب/ک: پدر بزرگ چیکارش داری بچه رو بزار
+با این وضع آخه کجا میره
ات: ام خب
+بگو دخترم
ات: دارم با دوستام سوهو لیندا میرم بار
+نه
ات: چرا
+میدونی هزار اتفاق میوفته
م/ا: ات پدر بزرگت راست میگه
+آره
ات: وایییی
ب/ا: پدر جان ات بزرگ شده و میتونه دیگه
ات: اوففف باشه
+آفرین... به خاطر اینکه نرفتی میبرمت مسافرت خانواده گی(خنده)
ات: گوه خوردم خیلی خوشحالم فقط منو مسافرات خانوادگی نبرید
+چرا(خنده)
ات:.......
+میدونم برو
۱۲.۵k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.