پارت 11
پارت 11
بلندم کرد برد تو اتاق رو تخت تیشرتش کند هنوز نصف بدنش تتو بود یه دلیل که قبلا کراش بودم روش همین بود
رایان: چرا می خندی
من: هیچی
اومد رو تخت
من: می خواهی چیکار کنی
رایان: هیچی به خدا
خندید چال گونش معلوم شد
چشاش از چشام تا لبم می رفت می اومد
منم خواستم اذیتش کنم لبام با زبونم تر کردم
رایان: این جوریاس بس
من: چه جوریاا
رایان: الان حالیت می کنم
شروع کرد بههههههههه
قل قلک (منتظر چی بودین)
مردم از خندهه جر خوردم
من: نکن رایان نکن
رایان: خودت شروع کردی خب
من: گو خودی
رایان: پرو
کنارم دراز کشید
از دوباره کرم گرفته بود
دستم دو سیب گلوش کشیدم تا شکمش رفتم معلوم قشنگ داره می میره
رایان: نکن
من: چیو
بافتم یکم کشیدم بالا تا رون پام
موهام دادم بالا
چشاش بست منم خوابم گرفته بود دیگه خمیازه کشیدم چشام بستم
رمان از زبان رایان@#%*)
چشام باز کردم یه فرشته جلوم دیدم خوابیده بود مثل فرشته دیشب چقدر کرم ریخت خیلی جلو خودم گرفتم
چشاش باز کرد
من: صبح بخیر
سر شو تکون داد گردنش بوسیدم
فرشته:رایان
مثل گذشته با ناز صدام کرد
لباش بوسیدم
من: جانم
بغلم کرد چشاش بست
هنوز خوابش می اومد
دستم دور کمرش گذاشتم
سرش بوسیدم
من: تو بخواب من باید برم شرکت
فرشته:ساعت چنده
من: 7 صبح
فرشته:7صبح خوابم میاد
من: تو بخواب گلم
لبام بوسید خوابید
پاشدم کت و شروار سرمی پوشیدم موهام شونه زدم
فرشته: لباسام
من: بیدار شدی میگم دستیارم بیاره برات
فرشته: به جانان
من: نمیگم تو هم به کسی نگو پیش منی باشه
سرشو تکون داد
رفتم جلو سرش بوسیدم
من: خدافظ
فرشته: خوابم میاد
من: بخواب
رفتم شرکت دستیارم فرستادم بره لباساش ببره
جانان:کجای تو راستی فرشته به تو هنوز حمله نکرده
من: نه
جانان:رایان تو هنوز دوستش داری
من: اره
جانان: اها باشه
رامتین: چطوره
من: خوبه خوابه تو چی
رامتین: خیلی انرژی داره دهنم سرویس شد یه روزه
رامتین: من که دایی نشدم
من: گو بخور بابا
به کارا رسیدم یه عالمه برنامه نویسی بود باید چک می کردم وقت نکردم نهار بخورم ساعت 6 غروب بود که کارام تموم شد
وسایل جمع کردم رفتم خونه درو باز کردم چمدون فرشته دم در بود هنوز
من: فرشته
رفتم تو اتاق هنوز خوابه نه بابا تکونش دادم
فرشته: الان الان بیدار می شم
لباسم عوض کردم
بغلش کردم بردم تو سرویس بهداشتی صورتش شستم
من: واقعا خوابیدی این همه
سرش تکون داد
خمیازه کشید
اومد پایین افتاد
من: خوبی
بلندش کردم بردنم تو اشپزخونه یه چیز درست کردم
خورد
من: اخه چطوری اون رفیقت انرژی داره تو نه
فرشته: خوابم میاد
ممکنه مریض باشه
زنگ زدم دکتر بیاد
رو مبل خوابیده بود
من: سلام خوش اومدین بفرمایید
دکتر: سلام چی شده
من: خب من همسرم همش خسته اس می خوابه
دکتر:خب
یکم معاینه کرد
بلندم کرد برد تو اتاق رو تخت تیشرتش کند هنوز نصف بدنش تتو بود یه دلیل که قبلا کراش بودم روش همین بود
رایان: چرا می خندی
من: هیچی
اومد رو تخت
من: می خواهی چیکار کنی
رایان: هیچی به خدا
خندید چال گونش معلوم شد
چشاش از چشام تا لبم می رفت می اومد
منم خواستم اذیتش کنم لبام با زبونم تر کردم
رایان: این جوریاس بس
من: چه جوریاا
رایان: الان حالیت می کنم
شروع کرد بههههههههه
قل قلک (منتظر چی بودین)
مردم از خندهه جر خوردم
من: نکن رایان نکن
رایان: خودت شروع کردی خب
من: گو خودی
رایان: پرو
کنارم دراز کشید
از دوباره کرم گرفته بود
دستم دو سیب گلوش کشیدم تا شکمش رفتم معلوم قشنگ داره می میره
رایان: نکن
من: چیو
بافتم یکم کشیدم بالا تا رون پام
موهام دادم بالا
چشاش بست منم خوابم گرفته بود دیگه خمیازه کشیدم چشام بستم
رمان از زبان رایان@#%*)
چشام باز کردم یه فرشته جلوم دیدم خوابیده بود مثل فرشته دیشب چقدر کرم ریخت خیلی جلو خودم گرفتم
چشاش باز کرد
من: صبح بخیر
سر شو تکون داد گردنش بوسیدم
فرشته:رایان
مثل گذشته با ناز صدام کرد
لباش بوسیدم
من: جانم
بغلم کرد چشاش بست
هنوز خوابش می اومد
دستم دور کمرش گذاشتم
سرش بوسیدم
من: تو بخواب من باید برم شرکت
فرشته:ساعت چنده
من: 7 صبح
فرشته:7صبح خوابم میاد
من: تو بخواب گلم
لبام بوسید خوابید
پاشدم کت و شروار سرمی پوشیدم موهام شونه زدم
فرشته: لباسام
من: بیدار شدی میگم دستیارم بیاره برات
فرشته: به جانان
من: نمیگم تو هم به کسی نگو پیش منی باشه
سرشو تکون داد
رفتم جلو سرش بوسیدم
من: خدافظ
فرشته: خوابم میاد
من: بخواب
رفتم شرکت دستیارم فرستادم بره لباساش ببره
جانان:کجای تو راستی فرشته به تو هنوز حمله نکرده
من: نه
جانان:رایان تو هنوز دوستش داری
من: اره
جانان: اها باشه
رامتین: چطوره
من: خوبه خوابه تو چی
رامتین: خیلی انرژی داره دهنم سرویس شد یه روزه
رامتین: من که دایی نشدم
من: گو بخور بابا
به کارا رسیدم یه عالمه برنامه نویسی بود باید چک می کردم وقت نکردم نهار بخورم ساعت 6 غروب بود که کارام تموم شد
وسایل جمع کردم رفتم خونه درو باز کردم چمدون فرشته دم در بود هنوز
من: فرشته
رفتم تو اتاق هنوز خوابه نه بابا تکونش دادم
فرشته: الان الان بیدار می شم
لباسم عوض کردم
بغلش کردم بردم تو سرویس بهداشتی صورتش شستم
من: واقعا خوابیدی این همه
سرش تکون داد
خمیازه کشید
اومد پایین افتاد
من: خوبی
بلندش کردم بردنم تو اشپزخونه یه چیز درست کردم
خورد
من: اخه چطوری اون رفیقت انرژی داره تو نه
فرشته: خوابم میاد
ممکنه مریض باشه
زنگ زدم دکتر بیاد
رو مبل خوابیده بود
من: سلام خوش اومدین بفرمایید
دکتر: سلام چی شده
من: خب من همسرم همش خسته اس می خوابه
دکتر:خب
یکم معاینه کرد
۲.۲k
۰۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.