ترس از تنهایی 🤍🖤 •°Part 65°•
نارا: لک خون چیه دیگه؟
جیمین: لک خون توی بعضی از بارداری ها بوجود میاد که معمولا بخاطر کمبود آهن بدنه
نارا: خطرش چیه؟
جونگ کوک: اگر از جنین بزرگ تر باشه و رعایت نشه و اون لکه وارد بدن بچه بشه باعث سقط بچه میشه چون بچه توسط اون لکه خفه میشه
نارا: چقدر بد
جین: تا زمانی که جنین بزرگ بشه باید استراحت مطلق باشه و نکاتی رو رعایت بکنه راستی دارو هاشم باید بگیری فکر کنم نسخش دسته خود لیاناست زود تر بگیری بهتره
جونگ کوک: آره بیدار بشه میبرمش خونه داروهاشم میگیرم موقع رفتن
دو ساعتی گذشت همه سکوت کرده بودیم تا اینکه صدای ضعیف لیانا که صدام میکرد رو شنیدم که سریع رفتم پیشش
لیانا: جونگ کوک(خیلی آروم و ضعیف)
جونگ کوک: جانم قربونت بشم
لیانا: بریم خونه
جونگ کوک: باشه قشنگم الان میریم
جونگ کوک به لیانا کمک کرد تا بلند بشه بعد از بلند شدن از بقیه خداحافظی کردن و جونگ کوک لیانا رو به سمت ماشین هدایت کرد و کمک کرد تا تو ماشین بشینه بعدش رفت و داروخانه و داروهاش رو گرفت ، سوار ماشین شد و راه افتاد سمت خونه و لیانا تا خونه هیچ حرفی نزد بالاخره بعد از بیست دقیقه رسیدن خونه و بدون هیچ حرفی وارد خونه شدن
جونگ کوک: لیانا زیاد تحرک نکن ایندفعه دیگه جدیه
لیانا: میدونم باشه
و خیلی آروم لیانا از پله ها رفت بالا و جونگ کوک هم پشت سرش رفت
لیانا: جونگ کوک میخوام برم حموم
جونگ کوک: باشه ولی منم باهات میام باید بشینی سرپا نمیشه
لیانا: باشه
لیانا با کمک جونگ کوک حموم کرد و جونگ کوک موهای لیانارو هم خشک کرد و لیانا روی تخت به حالت نیمه نشسته قرار گرفت و جونگ کوک هم دارو ها و آمپول لیانا رو اورد
جونگ کوک: بیا این دارو هاتو بخور بعدش امپولتم تزریق میکنم
لیانا: باشه
لیانا دارو هاش رو خورد و حالا نوبت آمپول بود
جونگ کوک: ببین این آمپول چون غلیظه هر چقدرم عالی بزنم باز خیلی درد داره ولی....
لیانا: تحمل میکنم
جونگ کوک: باشه پس آماده ای؟
لیانا: آره
کپی ممنوع ❌
جیمین: لک خون توی بعضی از بارداری ها بوجود میاد که معمولا بخاطر کمبود آهن بدنه
نارا: خطرش چیه؟
جونگ کوک: اگر از جنین بزرگ تر باشه و رعایت نشه و اون لکه وارد بدن بچه بشه باعث سقط بچه میشه چون بچه توسط اون لکه خفه میشه
نارا: چقدر بد
جین: تا زمانی که جنین بزرگ بشه باید استراحت مطلق باشه و نکاتی رو رعایت بکنه راستی دارو هاشم باید بگیری فکر کنم نسخش دسته خود لیاناست زود تر بگیری بهتره
جونگ کوک: آره بیدار بشه میبرمش خونه داروهاشم میگیرم موقع رفتن
دو ساعتی گذشت همه سکوت کرده بودیم تا اینکه صدای ضعیف لیانا که صدام میکرد رو شنیدم که سریع رفتم پیشش
لیانا: جونگ کوک(خیلی آروم و ضعیف)
جونگ کوک: جانم قربونت بشم
لیانا: بریم خونه
جونگ کوک: باشه قشنگم الان میریم
جونگ کوک به لیانا کمک کرد تا بلند بشه بعد از بلند شدن از بقیه خداحافظی کردن و جونگ کوک لیانا رو به سمت ماشین هدایت کرد و کمک کرد تا تو ماشین بشینه بعدش رفت و داروخانه و داروهاش رو گرفت ، سوار ماشین شد و راه افتاد سمت خونه و لیانا تا خونه هیچ حرفی نزد بالاخره بعد از بیست دقیقه رسیدن خونه و بدون هیچ حرفی وارد خونه شدن
جونگ کوک: لیانا زیاد تحرک نکن ایندفعه دیگه جدیه
لیانا: میدونم باشه
و خیلی آروم لیانا از پله ها رفت بالا و جونگ کوک هم پشت سرش رفت
لیانا: جونگ کوک میخوام برم حموم
جونگ کوک: باشه ولی منم باهات میام باید بشینی سرپا نمیشه
لیانا: باشه
لیانا با کمک جونگ کوک حموم کرد و جونگ کوک موهای لیانارو هم خشک کرد و لیانا روی تخت به حالت نیمه نشسته قرار گرفت و جونگ کوک هم دارو ها و آمپول لیانا رو اورد
جونگ کوک: بیا این دارو هاتو بخور بعدش امپولتم تزریق میکنم
لیانا: باشه
لیانا دارو هاش رو خورد و حالا نوبت آمپول بود
جونگ کوک: ببین این آمپول چون غلیظه هر چقدرم عالی بزنم باز خیلی درد داره ولی....
لیانا: تحمل میکنم
جونگ کوک: باشه پس آماده ای؟
لیانا: آره
کپی ممنوع ❌
۷۵.۱k
۲۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.