«When he was your friend's brother»
«When he was your friend's brother»
«part_¹»
ات ویو
مثل همیشه روی تخت بودم و تو گوشی میچرخیدم که لیا زنگ زد
ات: سلام بر دوست عزیزم
لیا: سلام ات خوبی
ات: خوبم تو خوبی
لیا: خوبم....... میگم ات میای خونمون امروز
ات: اممم ببینم وقتم خالیه
لیا: زر نزن تو که کاری نداری
ات: باشه میام
لیا: پس من برم چیز آماده کنم
جونگکوک: لیا باز تو تیشرتم و برداشتی(داد)
لیا: من بر نداشتم مامان برد بشوره(داد)
ات: داداشت بود
لیا: آره
جونگکوک میاد
تو اتاق لیا
(بچه ها تمام مکالمه الان پشت تلفنه)
جونگکوک: هیی مامان گفت..... یااا میدونستم تو برش داشتی
لیا: نخیرم
جونگکوک: این ماله من
لیا: آره برش داشتم
جونگکوک: بدون اجازه
ات: عشقم اون کیه اونجا
لیا: چی
جونگکوک: ببینم با کی حرف میزنی
لیا: دوستم
ات: وا
لیا: ات
ات: ها
جونگکوک: بده گوشیتو ببینم
لیا: بیا
ات:(خنده) وایی
جونگکوک: بگیرش
لیا: الو توهم بیا سری
ات: چشم بانو
قطع کرد
ات ویو
بلند شدم و یه لباس پوشیدم(اسلاید بعد) و یه میکاپ ساده کردم و موهامو باز گذاشتم عطر زدم و رفتم پایین
ات: مامان من میرم پیش دوستم
(پدر و مادر ات و م/ا و ب/ا مینویسم)
ب/ا: کدوم دوست
ات: بابا میرم پیش لیا
ب/ا: آها برو
ات: مامان کجاست
ب/ا: رفته خرید اومد بهش میگم رفتی
ات: باش بای
رفتم و سوار ماشین شدم و حرکت کردم
خب ما پولداریم و توی یه عمارت زندگی میکنیم پس همچی برام فراهم است رانندگی کردم و بعد چند دقیقه رسیدم و در زدم اونا هم پولدار بودن دادش لیا یه شغل داره که من نمیدونم چیه بیخیال لیا در و باز کرد
لیا: وایی ات جونم
ات: سلام لیا
باهم رفتیم داخل
لیا: بشین
جونگکوک: لیا
لیا: مرگ چته
جونگکوک: این کیه
لیا: به ت چه
جونگکوک: با من درست حرف بزن من از تو 2سال بزرگ ترم
لیا: خب... اوففف این دوستم ات هست ات جونگکوک جونگکوک ات
جونگکوک: خوشبختم
ات: همچنین
جونگکوک ویو...
چطوره فیک جدید؟ 🙂
«part_¹»
ات ویو
مثل همیشه روی تخت بودم و تو گوشی میچرخیدم که لیا زنگ زد
ات: سلام بر دوست عزیزم
لیا: سلام ات خوبی
ات: خوبم تو خوبی
لیا: خوبم....... میگم ات میای خونمون امروز
ات: اممم ببینم وقتم خالیه
لیا: زر نزن تو که کاری نداری
ات: باشه میام
لیا: پس من برم چیز آماده کنم
جونگکوک: لیا باز تو تیشرتم و برداشتی(داد)
لیا: من بر نداشتم مامان برد بشوره(داد)
ات: داداشت بود
لیا: آره
جونگکوک میاد
تو اتاق لیا
(بچه ها تمام مکالمه الان پشت تلفنه)
جونگکوک: هیی مامان گفت..... یااا میدونستم تو برش داشتی
لیا: نخیرم
جونگکوک: این ماله من
لیا: آره برش داشتم
جونگکوک: بدون اجازه
ات: عشقم اون کیه اونجا
لیا: چی
جونگکوک: ببینم با کی حرف میزنی
لیا: دوستم
ات: وا
لیا: ات
ات: ها
جونگکوک: بده گوشیتو ببینم
لیا: بیا
ات:(خنده) وایی
جونگکوک: بگیرش
لیا: الو توهم بیا سری
ات: چشم بانو
قطع کرد
ات ویو
بلند شدم و یه لباس پوشیدم(اسلاید بعد) و یه میکاپ ساده کردم و موهامو باز گذاشتم عطر زدم و رفتم پایین
ات: مامان من میرم پیش دوستم
(پدر و مادر ات و م/ا و ب/ا مینویسم)
ب/ا: کدوم دوست
ات: بابا میرم پیش لیا
ب/ا: آها برو
ات: مامان کجاست
ب/ا: رفته خرید اومد بهش میگم رفتی
ات: باش بای
رفتم و سوار ماشین شدم و حرکت کردم
خب ما پولداریم و توی یه عمارت زندگی میکنیم پس همچی برام فراهم است رانندگی کردم و بعد چند دقیقه رسیدم و در زدم اونا هم پولدار بودن دادش لیا یه شغل داره که من نمیدونم چیه بیخیال لیا در و باز کرد
لیا: وایی ات جونم
ات: سلام لیا
باهم رفتیم داخل
لیا: بشین
جونگکوک: لیا
لیا: مرگ چته
جونگکوک: این کیه
لیا: به ت چه
جونگکوک: با من درست حرف بزن من از تو 2سال بزرگ ترم
لیا: خب... اوففف این دوستم ات هست ات جونگکوک جونگکوک ات
جونگکوک: خوشبختم
ات: همچنین
جونگکوک ویو...
چطوره فیک جدید؟ 🙂
۲۸.۱k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.