پارت 6 فن فیک مایکی
خب اینم از پارت ۶ این فن فیک همین جور ک قول دادم این هفته براتون گذاشتمش:)
خب برید برا خوندن فن فیک:)
بعد از صبحونه آنجلیکا بهم گفت که برم اتاقش منم وقتی میز رو جمع کردم رفتم اتاقش که با ی چهره بغض کرده بهم نگاه کرد و گفت:
آنجی:آجیی...هق....هق...حالت خوبه..هق.؟
آنجی: دیشب بابا...هق...بد ت رو زد.... اگ من نمیترسیدم و..هق..خودم تنهایی میرفتم ت اتاقم اینجوری نمیشد..هق..هق
منم وقتی این حرف ها رو زد خندیدم و گفتم:
من: ن عشق من اصلاً بدنم درد نمیکنه تازشم احساس میکنم بابا نسبت ب قبل خیلی مهربونتر شده کمتر ما رو میزنه و بعضی وقتا بهمون پول میده دقت کردی
آنجی: آجی هر موقع بابا ما رو نزد و مثل بابای بچه های دیگه بقلمون کرد و بهمون گفت دوست دارم یا مثل بابا های دیگه برامون روز کریسمس یا تولدمون کادو خرید یعنی اینکه دوسمون داره..هق
من: اشکال نداره ت یادت نیست اما از موقعی ک مامان و بابا از هم جدا شدن و بابا داخل قمار پول زیادی از دست داد اعصابش بهم ریخته و از اون موقع روزای خوبی نداره اما الان اوضاع فرق داره شاید بابا هم بتونه عوض بشه و آدم خوبی بشه باید بهش فرصت بدیم.
آنجی:اگ درست نشه چی ؟ اگر بخواد ما رو از خونه پرت کنه بیرون چ اون وقت چیکار کنیم هاا؟؟
وقتی آنجی این حرف رو زد داخل فکر فرو رفتم و با خودم گفتم راست میگه اگه بخواد ما رو از خونه پرت کنه بیرون چی اما برای اینکه خیال آنجی رو راحت کنم گفتم:
من: نترس برا اون هم ی فکری میکنم. آممم ببینم دوست داری امروز بریم ی جایی؟هاا؟
آنجی:کجا؟
من: مثلاً شاید ی جایی مثل پارک یا شایدم شهربازییی؟؟
وقتی گفتم شهربازی آنجی چشماش برق زد و گفت:
آنجی:شهربازییی؟
من:آره شهربازیی
وقتی دوباره گفتم شهربازی آنجی بلند داد زد و گفت شهربازی اما خیلی طولانی و بلند
وقتی بلند گفت شهربازی یکی در اتاقمون رو زد و اومد داخل اون کسی ک اومد داخل بابا بود اومد داخل و گفت:
بابا: قراره برید شهربازی؟ پول از کجا آوردی ک میخوای برید شهربازی؟
منم با خونسردی جواب دادم و گفتم:
من:راستشو بخوای ما هم ب امکانات نیاز داریم یکمم خوشگذرونی برامون بد نیست.
بابا یکم اخم کرد گفت:
بابا:ازت پرسیدم پول از کجا اوردی؟
که منم یکم اخم کردم و گفتم:
من: من الان ی خانم بالغم و میتونم از پس خودم بر بیام.
من میرم سر کار....
بابا نذاشت حرفم تموم شه و گفت:
بابا:کجا میری سر کار و چقدر پول در میاری؟وایسا اصلاً از کی میری سر کار ها؟
منم ی نفس عمیق کشیدم و گفتم:
من:........
خب خب اینم از این پارت سریع برید پارت بعد رو بخونید:)
امیدوارم خوشتون اومده باشه:)
خب برید برا خوندن فن فیک:)
بعد از صبحونه آنجلیکا بهم گفت که برم اتاقش منم وقتی میز رو جمع کردم رفتم اتاقش که با ی چهره بغض کرده بهم نگاه کرد و گفت:
آنجی:آجیی...هق....هق...حالت خوبه..هق.؟
آنجی: دیشب بابا...هق...بد ت رو زد.... اگ من نمیترسیدم و..هق..خودم تنهایی میرفتم ت اتاقم اینجوری نمیشد..هق..هق
منم وقتی این حرف ها رو زد خندیدم و گفتم:
من: ن عشق من اصلاً بدنم درد نمیکنه تازشم احساس میکنم بابا نسبت ب قبل خیلی مهربونتر شده کمتر ما رو میزنه و بعضی وقتا بهمون پول میده دقت کردی
آنجی: آجی هر موقع بابا ما رو نزد و مثل بابای بچه های دیگه بقلمون کرد و بهمون گفت دوست دارم یا مثل بابا های دیگه برامون روز کریسمس یا تولدمون کادو خرید یعنی اینکه دوسمون داره..هق
من: اشکال نداره ت یادت نیست اما از موقعی ک مامان و بابا از هم جدا شدن و بابا داخل قمار پول زیادی از دست داد اعصابش بهم ریخته و از اون موقع روزای خوبی نداره اما الان اوضاع فرق داره شاید بابا هم بتونه عوض بشه و آدم خوبی بشه باید بهش فرصت بدیم.
آنجی:اگ درست نشه چی ؟ اگر بخواد ما رو از خونه پرت کنه بیرون چ اون وقت چیکار کنیم هاا؟؟
وقتی آنجی این حرف رو زد داخل فکر فرو رفتم و با خودم گفتم راست میگه اگه بخواد ما رو از خونه پرت کنه بیرون چی اما برای اینکه خیال آنجی رو راحت کنم گفتم:
من: نترس برا اون هم ی فکری میکنم. آممم ببینم دوست داری امروز بریم ی جایی؟هاا؟
آنجی:کجا؟
من: مثلاً شاید ی جایی مثل پارک یا شایدم شهربازییی؟؟
وقتی گفتم شهربازی آنجی چشماش برق زد و گفت:
آنجی:شهربازییی؟
من:آره شهربازیی
وقتی دوباره گفتم شهربازی آنجی بلند داد زد و گفت شهربازی اما خیلی طولانی و بلند
وقتی بلند گفت شهربازی یکی در اتاقمون رو زد و اومد داخل اون کسی ک اومد داخل بابا بود اومد داخل و گفت:
بابا: قراره برید شهربازی؟ پول از کجا آوردی ک میخوای برید شهربازی؟
منم با خونسردی جواب دادم و گفتم:
من:راستشو بخوای ما هم ب امکانات نیاز داریم یکمم خوشگذرونی برامون بد نیست.
بابا یکم اخم کرد گفت:
بابا:ازت پرسیدم پول از کجا اوردی؟
که منم یکم اخم کردم و گفتم:
من: من الان ی خانم بالغم و میتونم از پس خودم بر بیام.
من میرم سر کار....
بابا نذاشت حرفم تموم شه و گفت:
بابا:کجا میری سر کار و چقدر پول در میاری؟وایسا اصلاً از کی میری سر کار ها؟
منم ی نفس عمیق کشیدم و گفتم:
من:........
خب خب اینم از این پارت سریع برید پارت بعد رو بخونید:)
امیدوارم خوشتون اومده باشه:)
۵.۴k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.