فرشته غریبه p¹³
تهیونگ: ات از این به بعد قرار نیس هر کار دلت میخواد بکنی ! تو حق نداری الکل بخوری و با پسرا گرم بگیری ، تو کار من دخالت کنی و رو حرفم حرف بزنی ! حواست به اینا باشه ...
الانم دارم میرم جایی حواست به خونه باشه
ات: ولی اگه افراد سومو دوباره بیان چی؟
تهیونگ: اونا نمیان نگران نباش !
ات: از کجا میدونی؟شاید بیان !
تهیونگ: خوب بود همین الان بهت گفتم نمیتونی رو حرفم حرف بزنی!
ات: ولی ....
ته پرید وسط حرفش
تهیونگ: ولی نداره ! دختره پررو *آخرشو زیر لب گفت*
ته رفت بیرون و درو محکم بست
ات: به من گفت پررو؟! واقعا که ... انگار نه انگار من مهمونشم! صب کن نکنه از این بدش میاد؟ من چه توقعی دارما مفت تو خونش میخورم و میخوابم معلومه از اولم نباید اصرار میکردم که بیام پیشش !
ات پالتو شو برداشت و رفت سمت در ... اول دو دل شد ولی آخرش رفت بیرون و درو بست ...
بیرون بارون شدیدی میبارید و ات حسابی سردش شده بود ، همونطور که داشت قدم میزد آروم آروم اشک از چشمش میومد پایین ... همون طور داشت گریه میکرد و راه میرفت که صدای آشنایی به گوشش خورد ...
الانم دارم میرم جایی حواست به خونه باشه
ات: ولی اگه افراد سومو دوباره بیان چی؟
تهیونگ: اونا نمیان نگران نباش !
ات: از کجا میدونی؟شاید بیان !
تهیونگ: خوب بود همین الان بهت گفتم نمیتونی رو حرفم حرف بزنی!
ات: ولی ....
ته پرید وسط حرفش
تهیونگ: ولی نداره ! دختره پررو *آخرشو زیر لب گفت*
ته رفت بیرون و درو محکم بست
ات: به من گفت پررو؟! واقعا که ... انگار نه انگار من مهمونشم! صب کن نکنه از این بدش میاد؟ من چه توقعی دارما مفت تو خونش میخورم و میخوابم معلومه از اولم نباید اصرار میکردم که بیام پیشش !
ات پالتو شو برداشت و رفت سمت در ... اول دو دل شد ولی آخرش رفت بیرون و درو بست ...
بیرون بارون شدیدی میبارید و ات حسابی سردش شده بود ، همونطور که داشت قدم میزد آروم آروم اشک از چشمش میومد پایین ... همون طور داشت گریه میکرد و راه میرفت که صدای آشنایی به گوشش خورد ...
۸.۷k
۲۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.