P24
P24
&اوماااا بیدار شدیی؟؟(با حالت کیوت)
+اره عسلم(خابالود)ساعت چنده؟
&ساعت چهار
+چیییییی(پرید)
&چیشدهه(ترسید)
+وایییی پنج ساعتتت خابیدم بجز دیشبببب
&خب چ اشکالی دارهه
+به آجوما میخاستم کمک کنم(ناراحت)
&آجوما بعد از اینکه من اومدم بهم غذا داد بعد گفت که بابایی بهش مرخصی داده منم امشب میرم پیش عمو کوک میمونمم(خوشحال و ذوق زده)
+پس بابات میخاد تنها باشیم(زیر لب)
&چی گفتی؟
+ها هیچی هیچی ساعت چند میخای بریی امشب پیشم نمیخابی(ناراحت)
&نهه میخام برم پیش عمو کوکم ساعت ۸ میاد دنبالم
+یااا چقد زوددد پس بیا چند دقیقه بغلم بخاب حداقل امشب پیشم نمیمونی(ناراحت)
&ولی میخام آماده شم
+اماده شدن پنج دقیقس
&میخام دوش بگیرم بعد تکالیفمو انجام بدم بعد وسایل بازیمو جمع کنم خیلی کار دارمممم تکالیفمم زیادهه
+دلم میخاد معلمتو بزنم آخه چرا به عسل من انقد تکلیف داده(عصبانی فیک)
&نه نه نهه من معلممو دوس دارم میخام باهاش ازوداج کنم
+چی چی کنی؟(جلو خندشو گرفت)
&میخام باهاش ازوداج کنم(جدی)
+...(از خنده پاره شد)همم دلت میاد منو تنها بزاریی(خنده)
&اره من معلممو دوس دارم(با خنده)
+آخ قربونتتت برم منننن پاشو بریم کاراتو انجام بدیم آجوما هم نیست خودم باید شام درست کنم
(فلش بک)
صدای زنگ در*
+عسلم درو باز کن فک کنم عموت اومده دنبالت
&باشه
بولگوگی و کیمچی و دوکبوکی و بی بیم باپ درست کردم انقد سریع درستشون کردم ک حتی متوجه گذر زمان نشدم امیدوارم تهیونگ خوشش بیاد یهو یاد حرف صبحش افتادم خاک بر سرممم اگه خاست کاری کنه میدووم کیرم اتاق درو قفل میکنم
٪آبجییی بوی غذا کل خونرو پیچیده
+اره اره بیا بشین غذا بخور تهیونگ کجاست؟
-اینجام بیب
+اهمممم(خجالت)بشینید غذا بخورید بعد برید
فلش بک*
٪آخخخ منکه سیر شدم دستت درد نکنه آبجیی
&منممم سیر شدممم
+تهیونگ تو چی اصن چیزی نخوردی که
-من غذام یچیز دیگش
٪اهم خب دیگه ما میریم
+من بدرقه میکنم
-نه عزیزم لازم نیست خودشون میرن(چشمک)
٪و&خدافزز
+خدافز عسلم
-خدافز بابایی
رفتن*
-تو حق نداری به جز من به کسی بگی خرس عسلیی
+من گفتم عسلم
-عه
تهیونگ اومد سمتم عقب عقب رفتم و خوردم به دیوار منو بین دستاش قرار داد و بهم نزدیک شد.....
&اوماااا بیدار شدیی؟؟(با حالت کیوت)
+اره عسلم(خابالود)ساعت چنده؟
&ساعت چهار
+چیییییی(پرید)
&چیشدهه(ترسید)
+وایییی پنج ساعتتت خابیدم بجز دیشبببب
&خب چ اشکالی دارهه
+به آجوما میخاستم کمک کنم(ناراحت)
&آجوما بعد از اینکه من اومدم بهم غذا داد بعد گفت که بابایی بهش مرخصی داده منم امشب میرم پیش عمو کوک میمونمم(خوشحال و ذوق زده)
+پس بابات میخاد تنها باشیم(زیر لب)
&چی گفتی؟
+ها هیچی هیچی ساعت چند میخای بریی امشب پیشم نمیخابی(ناراحت)
&نهه میخام برم پیش عمو کوکم ساعت ۸ میاد دنبالم
+یااا چقد زوددد پس بیا چند دقیقه بغلم بخاب حداقل امشب پیشم نمیمونی(ناراحت)
&ولی میخام آماده شم
+اماده شدن پنج دقیقس
&میخام دوش بگیرم بعد تکالیفمو انجام بدم بعد وسایل بازیمو جمع کنم خیلی کار دارمممم تکالیفمم زیادهه
+دلم میخاد معلمتو بزنم آخه چرا به عسل من انقد تکلیف داده(عصبانی فیک)
&نه نه نهه من معلممو دوس دارم میخام باهاش ازوداج کنم
+چی چی کنی؟(جلو خندشو گرفت)
&میخام باهاش ازوداج کنم(جدی)
+...(از خنده پاره شد)همم دلت میاد منو تنها بزاریی(خنده)
&اره من معلممو دوس دارم(با خنده)
+آخ قربونتتت برم منننن پاشو بریم کاراتو انجام بدیم آجوما هم نیست خودم باید شام درست کنم
(فلش بک)
صدای زنگ در*
+عسلم درو باز کن فک کنم عموت اومده دنبالت
&باشه
بولگوگی و کیمچی و دوکبوکی و بی بیم باپ درست کردم انقد سریع درستشون کردم ک حتی متوجه گذر زمان نشدم امیدوارم تهیونگ خوشش بیاد یهو یاد حرف صبحش افتادم خاک بر سرممم اگه خاست کاری کنه میدووم کیرم اتاق درو قفل میکنم
٪آبجییی بوی غذا کل خونرو پیچیده
+اره اره بیا بشین غذا بخور تهیونگ کجاست؟
-اینجام بیب
+اهمممم(خجالت)بشینید غذا بخورید بعد برید
فلش بک*
٪آخخخ منکه سیر شدم دستت درد نکنه آبجیی
&منممم سیر شدممم
+تهیونگ تو چی اصن چیزی نخوردی که
-من غذام یچیز دیگش
٪اهم خب دیگه ما میریم
+من بدرقه میکنم
-نه عزیزم لازم نیست خودشون میرن(چشمک)
٪و&خدافزز
+خدافز عسلم
-خدافز بابایی
رفتن*
-تو حق نداری به جز من به کسی بگی خرس عسلیی
+من گفتم عسلم
-عه
تهیونگ اومد سمتم عقب عقب رفتم و خوردم به دیوار منو بین دستاش قرار داد و بهم نزدیک شد.....
۴.۰k
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.