فیک مدرسه رویایی ✨
_بچه نقشه مو نو عملی کنیم
+کنیم
~Yeah
_خب بریم
(بچها کوک وته وجیمین یه سطل پر از آب یخ و یخ پر کردن و گذاشتن لای در که وقتی ا.ت میاد بریزن رو سرش)
+خب تموم شد
_حالا بشینیم سر جامون شک نکنن
(بچه ها الان ا.ت.ویونا وارد کلاس شدن و آب یخ ریخت رو سرشون)
♡کی این کارو کرده(داد)
~ما
♡شما گ... وه خوردین این کارو کردین(عزیزم درست حرف بزن)
+هی (از صندلی پاشد)
+فکر نکن دو روز اومدی به این مدرسه به ما می تونی چرت و پرت بگی
~ته راست میگه
_این بار آخر باشه که با ما اینجوری
رفتار میکنی
♡اگه دوباره همین جوری
رفتار کنم
_ب........ ( یهو معلم میاد تو)
👩🏻🏫اینجا چه خبره
......
👩🏻🏫گفتم اینجا چه خبره(داد)
☆استاد کوک و ته جیمین روی ا.ت آب ریختن
👩🏻🏫بشینین سر جاتون
👩🏻🏫دخترم حالت خوبه سردت نیست
(بچه ها این مدرسه هم مثل مدرسه F4 هست که معلم ما هم از اون بچها
که اسما شونو یادم رفته میترسیدن
و معلم ماز جیمین و ته کوک
میترسیدن)
♡استاد خوبم ولی از کجا باید بخاری پیدا کنم
👩🏻🏫بغل راه رو
♡مرسی
(الان زنگ سوم خورد
و همه بچه رفتن
خونه هاشون)
♡سلام مامان سلام بابا
م.ت سلام دخترم چرا نم داری
(بچها ا.ت به مامان نمیگه که تو مدرسه چه اتفاقی افتاده)
♡هیچی با دوستام آب بازی کردیم یکم
پ.ت اشکال نداره بیا
بشین سر سفره
♡باشع بابا
(بچه ها ا.ت نشست سر سفره
و غذاشو خورد و رفت اتاقش
وبا یونا چت کرد و تماس
تصویری گرفت وفیلم
دیدن و کم کم چشاشون گرم
شد واز هم خداحافظی کردنو و ا.ت
رفت یه دوش ۱۰ مینی گرفت وگرفت خوابید)
پایان
خماری خماری💃
+کنیم
~Yeah
_خب بریم
(بچها کوک وته وجیمین یه سطل پر از آب یخ و یخ پر کردن و گذاشتن لای در که وقتی ا.ت میاد بریزن رو سرش)
+خب تموم شد
_حالا بشینیم سر جامون شک نکنن
(بچه ها الان ا.ت.ویونا وارد کلاس شدن و آب یخ ریخت رو سرشون)
♡کی این کارو کرده(داد)
~ما
♡شما گ... وه خوردین این کارو کردین(عزیزم درست حرف بزن)
+هی (از صندلی پاشد)
+فکر نکن دو روز اومدی به این مدرسه به ما می تونی چرت و پرت بگی
~ته راست میگه
_این بار آخر باشه که با ما اینجوری
رفتار میکنی
♡اگه دوباره همین جوری
رفتار کنم
_ب........ ( یهو معلم میاد تو)
👩🏻🏫اینجا چه خبره
......
👩🏻🏫گفتم اینجا چه خبره(داد)
☆استاد کوک و ته جیمین روی ا.ت آب ریختن
👩🏻🏫بشینین سر جاتون
👩🏻🏫دخترم حالت خوبه سردت نیست
(بچه ها این مدرسه هم مثل مدرسه F4 هست که معلم ما هم از اون بچها
که اسما شونو یادم رفته میترسیدن
و معلم ماز جیمین و ته کوک
میترسیدن)
♡استاد خوبم ولی از کجا باید بخاری پیدا کنم
👩🏻🏫بغل راه رو
♡مرسی
(الان زنگ سوم خورد
و همه بچه رفتن
خونه هاشون)
♡سلام مامان سلام بابا
م.ت سلام دخترم چرا نم داری
(بچها ا.ت به مامان نمیگه که تو مدرسه چه اتفاقی افتاده)
♡هیچی با دوستام آب بازی کردیم یکم
پ.ت اشکال نداره بیا
بشین سر سفره
♡باشع بابا
(بچه ها ا.ت نشست سر سفره
و غذاشو خورد و رفت اتاقش
وبا یونا چت کرد و تماس
تصویری گرفت وفیلم
دیدن و کم کم چشاشون گرم
شد واز هم خداحافظی کردنو و ا.ت
رفت یه دوش ۱۰ مینی گرفت وگرفت خوابید)
پایان
خماری خماری💃
۴.۱k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.