p9
p9
+ نه گشنمه
_ اوکی پس میتونیم بریم رستوران
+ باش
رفت رختکن و لباسش و عوض کرد و اومد
بعدش سوار ماشین شدیم ( بگو خب )
و بعد چند مین به رستوران شیک و بزرگی رسیدیم ( خب به کیفش )
رفتیم داخل و روی میز نشستیم
غذا سفارش دادیم و خوردیم و رفتیم عمارت
* عمارت *
ته ویو
لباسامو در آوردم و رو مبل ولو شدم که گوشیم زنگ خورد برش داشتم
کیونگ بود دست راستم
* اگه نمیدونید ته مافیاست خب اشکال نرهه الان میدونید🤓🤣 *
_ هان
= قربان من داشتم دوربین هارو چک میکردم که متوجه جاسوس داخل عمارت شدم
الان هم زیر زمینم بیاید پایین
_ خب * سرد *
قطع کردم و رفتم زیر زمین
کیونگ جلو در زیر زمین وایساده بود
_ چیزی نفهمیده که
= نه فقط برگه قرار داد رو دیده و الان باند لی هو در مورد قرار داد شما و باند آقای چن میدونن
_ پس جاسوس لی هو عه
کجاست
= داخل
رفتم داخل دختره رو به صندلی بسته بودن
موهاش و محکم گرفتم که جیغش در اومد
_ خفه شو هر*زه
چجوری تونستی بیای تو هان * بلند *
/ ب.. به عنو.. عنوان ی.. ی.. یه خدم.. خدمتک ..خدمتکار
موهاشو با ضربه ول کردم
تفنگ و از تو کشو کلت هام برداشتم و یه گلوله به پای سمت راستش زدم
ا.ت ویو
داشتم تلویزیون میدیدم که صدای گلوله اومد از پایین بود
خب راستش من خیلی کنجکاوم
رفتم پایین یه در مشکی اونجا بود و یه در قهوه ای
در قهوه ای رو باز کردم که انباری بود رفتم دره مشکی رو باز کردم که بو خون رو به وضوح حس میکردم یکم جلوتر رفتم
دیدم تهیونگ و یه دختره که به صندلی بسته شده و یه مرده که داره نگاشون میکنه
اونجان تهیونگ یه گلوله به دست دختره زد و داد زد
_ د بنال هر*زه * داد *
سریع رفتم پشت ستون بزرگی که اونجا بود وایسادم شت چرا اینجوری شده
تهیونگ جلوتر رفت و گفت
_ الان ادمت میکنم
رفت یه قیچی اورد
_ خب یا میگی که دنبال چی بودی یا کارمو بکنم
دختره لال شده بود خب بگو که ولت کنه
تهیونگ رفت سمتش و موهای دختره رو تا بالای گردنش کوتاه کرد
بعدش شروع کرد به زدن دختره دختره هم زار
زار گریه میکرد
دیگه ..
+ نه گشنمه
_ اوکی پس میتونیم بریم رستوران
+ باش
رفت رختکن و لباسش و عوض کرد و اومد
بعدش سوار ماشین شدیم ( بگو خب )
و بعد چند مین به رستوران شیک و بزرگی رسیدیم ( خب به کیفش )
رفتیم داخل و روی میز نشستیم
غذا سفارش دادیم و خوردیم و رفتیم عمارت
* عمارت *
ته ویو
لباسامو در آوردم و رو مبل ولو شدم که گوشیم زنگ خورد برش داشتم
کیونگ بود دست راستم
* اگه نمیدونید ته مافیاست خب اشکال نرهه الان میدونید🤓🤣 *
_ هان
= قربان من داشتم دوربین هارو چک میکردم که متوجه جاسوس داخل عمارت شدم
الان هم زیر زمینم بیاید پایین
_ خب * سرد *
قطع کردم و رفتم زیر زمین
کیونگ جلو در زیر زمین وایساده بود
_ چیزی نفهمیده که
= نه فقط برگه قرار داد رو دیده و الان باند لی هو در مورد قرار داد شما و باند آقای چن میدونن
_ پس جاسوس لی هو عه
کجاست
= داخل
رفتم داخل دختره رو به صندلی بسته بودن
موهاش و محکم گرفتم که جیغش در اومد
_ خفه شو هر*زه
چجوری تونستی بیای تو هان * بلند *
/ ب.. به عنو.. عنوان ی.. ی.. یه خدم.. خدمتک ..خدمتکار
موهاشو با ضربه ول کردم
تفنگ و از تو کشو کلت هام برداشتم و یه گلوله به پای سمت راستش زدم
ا.ت ویو
داشتم تلویزیون میدیدم که صدای گلوله اومد از پایین بود
خب راستش من خیلی کنجکاوم
رفتم پایین یه در مشکی اونجا بود و یه در قهوه ای
در قهوه ای رو باز کردم که انباری بود رفتم دره مشکی رو باز کردم که بو خون رو به وضوح حس میکردم یکم جلوتر رفتم
دیدم تهیونگ و یه دختره که به صندلی بسته شده و یه مرده که داره نگاشون میکنه
اونجان تهیونگ یه گلوله به دست دختره زد و داد زد
_ د بنال هر*زه * داد *
سریع رفتم پشت ستون بزرگی که اونجا بود وایسادم شت چرا اینجوری شده
تهیونگ جلوتر رفت و گفت
_ الان ادمت میکنم
رفت یه قیچی اورد
_ خب یا میگی که دنبال چی بودی یا کارمو بکنم
دختره لال شده بود خب بگو که ولت کنه
تهیونگ رفت سمتش و موهای دختره رو تا بالای گردنش کوتاه کرد
بعدش شروع کرد به زدن دختره دختره هم زار
زار گریه میکرد
دیگه ..
۷.۱k
۲۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.