(پارت۱۷)
(پارت۱۷)
ات: شب خیر ددی
(پرش صبح)(موقعیت: تعطیل)
کوک: عزیزم باشو
ات: اوم کوک یکم دیگه لطفا امروز تعطیله عزیزم
کوک: اوم خب پس من تنها میرم خرید
ات: ها نه میامم بیدارم بریم
کوک:(خنده) اوک پاشو بریم صبحونه بخوریم
ات: باشه
کوک رفت نشست ات هم نشست رو پاش و شروع کردن خوردن صبحونه
ات: من دیگه سیر شد
(خواست بلند بشه که کوک کشیدش انداخت رو پاش
کوک: توله من هنوز نخوردم بشین
ات: اوففف
(بعد چند مین)
ات:حالا بریم بیرون؟ ( ذوق)
کوک: (خنده اروم) حاضر شو
ات: یسسسس مرسی ددی ( لب کوک رو پرسید)
ات رفت آماده شود ی کراپ تاپ زنجیر داره سفید پوشید با ی شلوار کارگو سیاه ی کت پوشید تا نصف داد بالا موهاش رو از بالا بست رفت بیرون
کوک: اوووو بیبی کوچولو گنگ شدی
ات: خیلی وقت بود اینا رو نپوشیده بودم
کوک رفت سمت ات
کوک: گردنت خیلی معلومه کراپ تاپ خیلی باز اینا رو چیکارکنیم هم
ات رفت سمت کوک و شروع کرد کیس گرفتن ازش
بعد چند مین از هم جدا شدن
ات: لطفا ددی
کوک: باشه ولی ی ثانیه هم از کنارم جم نمیخوری
ات حالت سربازی گرفت
ات: چشم فرمانده
کوک:( خنده اروم) بریم کوچولو
رفتن سوار ماشین شدن و حرکت کردن طرف بزرگ ترین پاساژ سئول همین که رسیدن ات رفت تو پاساژ خواست بره تو یکی از مغازه ها که کوک از پشت کشیدش سمت خودش
کوک: کجا میری مگه نگفتم از کنارم جم نخور ( بم ترسناک)
ات: خب ببخشید حواسم نبود ( مظلوم)
کوک: بیا بریم ( دست ات رو گرفت)
اولین مغازه که رفت عطر فروشی بود کوک برای ات ی عطر فرنسوی که میشه گفت گرون ترین عطر بود رو برداشت که بوی ملایمی داشت و داد به ات که تست کنه
ات: واووو این خیلی خوش بو
کوک: خب پس همین رو برمیداریم
ات:کوک
کوک:جونم
ات: اون عطر بود که خیلی دوسش داشتی
کوک: شکوندیش؟
ات: نه فقط بوش خوب بود برداشتم برای خودم یکی باید برای خودت بخری
کوک: عطر مردونه رو میخوای چیکار
ات:بعدا بهت میگم تو ی دونه هم از اون برای خودت بخر
کوک به فروشنده گفت ی دونه از اون عطر ها بیار
بعد که حساب کرد رفتن بیرون
کوک: خب کجا بریم حالا
ات: لباس بخریم
کوک: اوکیه
رفتن تو ی مغازه که لباس مجلسی بود ات چند تا لباس انتخاب کرد و رفت تو ی پروف چند تا از لباس ها باز
ات: شب خیر ددی
(پرش صبح)(موقعیت: تعطیل)
کوک: عزیزم باشو
ات: اوم کوک یکم دیگه لطفا امروز تعطیله عزیزم
کوک: اوم خب پس من تنها میرم خرید
ات: ها نه میامم بیدارم بریم
کوک:(خنده) اوک پاشو بریم صبحونه بخوریم
ات: باشه
کوک رفت نشست ات هم نشست رو پاش و شروع کردن خوردن صبحونه
ات: من دیگه سیر شد
(خواست بلند بشه که کوک کشیدش انداخت رو پاش
کوک: توله من هنوز نخوردم بشین
ات: اوففف
(بعد چند مین)
ات:حالا بریم بیرون؟ ( ذوق)
کوک: (خنده اروم) حاضر شو
ات: یسسسس مرسی ددی ( لب کوک رو پرسید)
ات رفت آماده شود ی کراپ تاپ زنجیر داره سفید پوشید با ی شلوار کارگو سیاه ی کت پوشید تا نصف داد بالا موهاش رو از بالا بست رفت بیرون
کوک: اوووو بیبی کوچولو گنگ شدی
ات: خیلی وقت بود اینا رو نپوشیده بودم
کوک رفت سمت ات
کوک: گردنت خیلی معلومه کراپ تاپ خیلی باز اینا رو چیکارکنیم هم
ات رفت سمت کوک و شروع کرد کیس گرفتن ازش
بعد چند مین از هم جدا شدن
ات: لطفا ددی
کوک: باشه ولی ی ثانیه هم از کنارم جم نمیخوری
ات حالت سربازی گرفت
ات: چشم فرمانده
کوک:( خنده اروم) بریم کوچولو
رفتن سوار ماشین شدن و حرکت کردن طرف بزرگ ترین پاساژ سئول همین که رسیدن ات رفت تو پاساژ خواست بره تو یکی از مغازه ها که کوک از پشت کشیدش سمت خودش
کوک: کجا میری مگه نگفتم از کنارم جم نخور ( بم ترسناک)
ات: خب ببخشید حواسم نبود ( مظلوم)
کوک: بیا بریم ( دست ات رو گرفت)
اولین مغازه که رفت عطر فروشی بود کوک برای ات ی عطر فرنسوی که میشه گفت گرون ترین عطر بود رو برداشت که بوی ملایمی داشت و داد به ات که تست کنه
ات: واووو این خیلی خوش بو
کوک: خب پس همین رو برمیداریم
ات:کوک
کوک:جونم
ات: اون عطر بود که خیلی دوسش داشتی
کوک: شکوندیش؟
ات: نه فقط بوش خوب بود برداشتم برای خودم یکی باید برای خودت بخری
کوک: عطر مردونه رو میخوای چیکار
ات:بعدا بهت میگم تو ی دونه هم از اون برای خودت بخر
کوک به فروشنده گفت ی دونه از اون عطر ها بیار
بعد که حساب کرد رفتن بیرون
کوک: خب کجا بریم حالا
ات: لباس بخریم
کوک: اوکیه
رفتن تو ی مغازه که لباس مجلسی بود ات چند تا لباس انتخاب کرد و رفت تو ی پروف چند تا از لباس ها باز
۳.۱k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.