ازش بدم میومدp2
استاد:بفرما آقا سعید بچه ها ایشون سعید اعظمی هستن
همه:آقا میشناسیمش دخترا براش عشوه میرفتن (و چون سعید آدم درون گرایی هست زیاد با کسی حرف نمیزنه) و حالااز شانس من آمد کنار من نشست
ویو سعید :از این دخترا بدم میاد و خیلی چندشم میشه و رفتم پیش کسی که میشناختم ا/ت نشستم خب دختر قشنگی بود ولی دلیل نمیشه آدم خوبی باشه به درس گوش دادیم کلاس بعدی ریاضی بود ریاضی برام اسون بود از کلاس آمدم بیرون که دو نفر جلوم ظاهر شدن
سانا:سعید جون دوست داری باهام آشنا شیم
راسی:اره مگه ن.....
که یه نفر سرفه کرد
ا/ت: ببخشید آقای اعظمی گفتین بهتون جزوه ها رو بدم درسته
سعید:بله بله بفرمایید
ویو ا/ت:سعید کشیدم بیرون
ا/ت:حواست به اطرافت باشه از این دخترا پره من ا/ت ف/ت هستم
سعید :ممنون خودم زیاد از اینا خوشم نمیاد مرسی
که بدون خداحافظی از کنارش رد شدم حقیقتا بعد از اتفاقی که برام افتاده هیچ وجه به پسرا نمیتونم اعتماد کنم...
خب از این قسمت نظر شما مهمه بزارم ادامش رو با نه
همه:آقا میشناسیمش دخترا براش عشوه میرفتن (و چون سعید آدم درون گرایی هست زیاد با کسی حرف نمیزنه) و حالااز شانس من آمد کنار من نشست
ویو سعید :از این دخترا بدم میاد و خیلی چندشم میشه و رفتم پیش کسی که میشناختم ا/ت نشستم خب دختر قشنگی بود ولی دلیل نمیشه آدم خوبی باشه به درس گوش دادیم کلاس بعدی ریاضی بود ریاضی برام اسون بود از کلاس آمدم بیرون که دو نفر جلوم ظاهر شدن
سانا:سعید جون دوست داری باهام آشنا شیم
راسی:اره مگه ن.....
که یه نفر سرفه کرد
ا/ت: ببخشید آقای اعظمی گفتین بهتون جزوه ها رو بدم درسته
سعید:بله بله بفرمایید
ویو ا/ت:سعید کشیدم بیرون
ا/ت:حواست به اطرافت باشه از این دخترا پره من ا/ت ف/ت هستم
سعید :ممنون خودم زیاد از اینا خوشم نمیاد مرسی
که بدون خداحافظی از کنارش رد شدم حقیقتا بعد از اتفاقی که برام افتاده هیچ وجه به پسرا نمیتونم اعتماد کنم...
خب از این قسمت نظر شما مهمه بزارم ادامش رو با نه
۳.۸k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.