فیک جانگ کوک (عشق رستورانی)پارت۸*
از زبون ا/ت:
یک ماه و نیم بود که با هم اشنا شده بودیم .من رفته بودم خونه کوک.اون منو خودش سورپرایز کرده بود.رقته بود برام کلی لیاس و لوازم دخترونه گذاشته بود اتاقم و منو برد خونه ی خودش.
از زبون کوک:
خواب بودم که بیدار شدم ولی ا/ت جلوم نبود.گفتم حتما رفته صبحونه اماده کنه اما هیچ صدایی نمیومد.تو ی این یک ماه که ا/ت خونه ی من بوده تو اتاق من هر شب می خوابیده گفتم شاید گرمش شده رفته اتاق خودش اما نبود.
کوک :ا/ت ا/ت کجایی
ترسیده بودم بغضم گرفت هیجا نبود یه کاغذ دیدم
کاغذ:
اقای جئون جانگ جاانگ کوک ما دوست دختر شما رو گروگان گرفتیم این شماره ی من هست ۰۹۲۱۱۲۴۷۴۷۹
اگر می خوای سالم ببینیش زنگ بزن بهم تا شمارو کارتم رو بهت بدم تا برام پانصد میلیون بریزی.اگرم پلیس رو خبر کنی می کشمش.
ترسیدم یه لحظه قلبم وایساد گریم گرفت که نکنه حالش بد شده باشه.
بای تا پارت بعد🍉❤🍄💖💛💙💚🍓🍫🍇💋☕
یک ماه و نیم بود که با هم اشنا شده بودیم .من رفته بودم خونه کوک.اون منو خودش سورپرایز کرده بود.رقته بود برام کلی لیاس و لوازم دخترونه گذاشته بود اتاقم و منو برد خونه ی خودش.
از زبون کوک:
خواب بودم که بیدار شدم ولی ا/ت جلوم نبود.گفتم حتما رفته صبحونه اماده کنه اما هیچ صدایی نمیومد.تو ی این یک ماه که ا/ت خونه ی من بوده تو اتاق من هر شب می خوابیده گفتم شاید گرمش شده رفته اتاق خودش اما نبود.
کوک :ا/ت ا/ت کجایی
ترسیده بودم بغضم گرفت هیجا نبود یه کاغذ دیدم
کاغذ:
اقای جئون جانگ جاانگ کوک ما دوست دختر شما رو گروگان گرفتیم این شماره ی من هست ۰۹۲۱۱۲۴۷۴۷۹
اگر می خوای سالم ببینیش زنگ بزن بهم تا شمارو کارتم رو بهت بدم تا برام پانصد میلیون بریزی.اگرم پلیس رو خبر کنی می کشمش.
ترسیدم یه لحظه قلبم وایساد گریم گرفت که نکنه حالش بد شده باشه.
بای تا پارت بعد🍉❤🍄💖💛💙💚🍓🍫🍇💋☕
۴۶.۲k
۰۸ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.