عشق مافیایی

عشق مافیایی
P7

م.جونگکوک:شما تا کی میخواین مخفیانه دوست باشین خانواده ا.ت و ما داریم باهم زندگی میکنیم ا.ت:اهمم چیزه منظورتون چیه
م‌.جونگکوک:ازدواج کنین
م.ا.ت:(سرفه)
م.جونگکوک:بد میگم
م.ا. ت: نه موافقم
جونگکوک اگه یقیه بفهمن شما تو رابطه این براتون شایعه در میارن یهتره زودتر تزدواج کنین
ا.ت: اهم اهمم حس نمیکنین خیلی برای ازدواج زوده
جونگکوک: ا.ت مامانت راست میگه من موافقم
ا.ت: کوککک
م.جونگکوک: خب پس فردا ازدواج میکنین خانوم پارک بعد از ظهر میریم برای انتخاب لباس عروس
ا.ت:چ.. چییی انقدررر یهوییی هعیییی.... صبخونه خوردم وسایلو جمع کردیم رفتم دوش گرفتم روتین پوستی و موییم رو انجام دادم و رفتم توی گوشیم

پرش به بعد از ظهر
بیو ا.ت
با مامانمو مامان کوک رفتیم برای لباس عروس کوک هم برای حلقه با باباش و بابام رفتن
م.ا.ت: خانوم جئون این خوبه
م.جونگکوک: وواییی یومین عجب سلیقهدای این عالیههه ا.ت اینو پرو کن
ا.ت: خیلی باز و لختیه
و.ا.ت: نه خوبه بدوو
ا.ت: باشه... لباسو پرو کردم خیلی لختی یود تنگ بود آهاا راجب خانواده ها مامانمپگفت فهمیدن شین وو میخواست داراییمونو بکشه بالا و شین وو رو کشتن
•
•
•
جونگکوک
اومدیم برای انتخاب حلقه یکیش چشمو گرفت و اونو خردیم اس ام اس پول اومد حتما لباس عروسو خریذن


بچها ببخشید از اینکه یه مدت نبوذم دستم شکسته بود و کم پارت میزارم و کوتاه دستم خوب شد طولانیش میکنم لطفا حمایت کنین و با این دست شکسته نمیتونم خیلی بنویسم🙂🫶❤