فیک کوک ( عشق ) پارت 13
از زبان جونگ کوک :
احساس کردم ا/ت یکم مست شده. بهش گفتم : ا/ت حالت خوبه؟
چشاشو بست و گفت : م.... من حالم خوبه خوبه.
منگ بود برای همون اروم بردمش و سوار ماشینش کردم.
دیدم گوشیش داره زنگ میخوره. برش داشتم که دیدم نهاله جواب دادم و گفتم : بله نهال؟
گفت : ا..... جونگ کوک ا/ت پیشته؟
گفتم : اره یکم حالش بده میبرمش خونم.
گفت : باشه فردا بهش بگو بهم زنگ بزنه.
بعد قطع کرد.
( نیم ساعت بعد )
وقتی رسیدیم عمارت ا/ت هنوز خواب بود.
اروم بلندش کردم و بردمش تو عمارت. روی مبل درازش دادم و روش پتو انداختم. داشتم میرفتم توی اتاقم که گفت : هعی....... جئون.... جونگ کوک.
چشاش بسته بود هنوزم مست بود. برگشتم و رفتم سمتش . یه لبخند زدم و گفتم : جانم.
گفت : من...... د..... دوست دارم. می خوام بدونم تو هم...... دوسم..... داری؟
گفتم : چرا نداشته باشم! من عاشقتم.
چشاشو محکم به هم فشار داد و یکم سرشو تکون داد. بعد چشاشو باز کرد و
گفت : خوبه...... الان فهمیدم که ادم بدی عاشقم نشده! ......... الان می فهمم که گیر عشقه ادم بدی نیوفتادم.
بعد اروم چشاشو بست و خوابید.
یاد اون حرفش وقتی توی همین عمارت زندانیش کردم که بهم گفت افتادم.
( صبح)
از زبان ا/ت :
صبح که پاشدم توی عمارت جونگ کوک بودم. هیچی از دیشب یادم نبود. یعنی چیزی به جونگ کوک گفتم که ناراحتش کنه؟ یعنی چیز بدی گفتم؟ نمیدونستم اصلا دیشب چیکار کردم. بعد دیدم جونگ کوک اومد گفت : اه..... ا/ت بیدار شدی!
گفتم : اره...... دیشب چیزی نگفتم که ناراحتت کنه که؟
گفت : نه بابا. چرا باید نگران همچین چیزی باشی؟
گفتم : چون هیچی از دیشب یادم نیس.
همه ی حرفایی که دیروز زدم و بهم گفت. گفتم : هوم انگار وقتی حالمون بده خیلی چیزارو میتونیم بگیم.
یه لبخند شیطانی زد و گفت : خب اره. برای منم بهتر بود چون تونستم به رازت پی ببرم.
اخم کردم و گفتم : حالا این حرفو زدی که می خوای هرشب حالمو بد کنی!!!!!!!
گفت : نه همچین قصدی ندارم. من ادم بدی نیستم که! نه خانم خانمااااااا.
بعدش رفتم دست صورتمو شستم و رفتم سمت در که برم سمت خونه. دیدم در قفله و کلیدم رو در نیس. به جونگ کوک نگاه کردم و گفتم : این درو باز کن می خوام برم.
گفت : نوچ نوچ. امروز پیش منی. جایی من نمیری پیشی کوچولو.
بعد گوشیم زنگ خورد و دیدم نهاله. جواب دادم و گذاشتم روی بلندگو.
گفت : ا/ت دالپو رفت.
گفتم : بهتر بره دیگه نبینمش.
گفت : برای خونت خدمتکار گرفتم که خونه رو تمیز کنه.
گفتم : بهشون گفتی اتاق مامان بابامو تمیز نکنن؟
گفت : اره خیالت راحت....... راستی چنتا بسته قرص توی اتاقت بود گفتم برام بیارن
بعد با داد گفت : امروز بیا ازم بگیرو بگو برای چی می خوردی!
چون رو بلندگو بود جونگ کوکم فهمید. یه اوف سر دادم و گفتم : برو بابا...... خوردم که خوردم.
جونگ کوک اخم کرد و گفت : یعنی چی که خورم که خوردم.
بعد سریع حاضر شد و بازور بردم خونه نهال.
وقتی رسیدیم نهال درو باز کرد و گفت : بیاید تو.
رفتیم تو بسته قرصا هم رو میز بود. جونگ کوک با اخم بهم نگاه می کرد نهال اومد نشست و
گفتم : چرا شلوغش میکنید لوس بازی در نیارید.
نهال گفت : خب من که بهترین دوستتم بهم نگفتی دیگه انتظار داری واکنشی نشون ندم؟!
جونگ کوک گفت : منم عشقتم وا !!!!
گفتم : هوم....... برای اون موقعیه که مامان بابام مردن. دکتر گفته بود باید اینارو بخورم. دیدید که الکی شلوغ می کنید .
جونگ کوک گفت : خب بگو که ماله الان نیس. فک کردم ماله الانه.
نهال گفت : آیییی منم دختر داشتم سکته می کردم.
دست به سینه شدم و گفتم : اره
بعد یهو گفتم : آخ رستوران
نهال گفت : اروم باش ا/ت امروز تعطیله.
۰۰۰۰۰۰۰
احساس کردم ا/ت یکم مست شده. بهش گفتم : ا/ت حالت خوبه؟
چشاشو بست و گفت : م.... من حالم خوبه خوبه.
منگ بود برای همون اروم بردمش و سوار ماشینش کردم.
دیدم گوشیش داره زنگ میخوره. برش داشتم که دیدم نهاله جواب دادم و گفتم : بله نهال؟
گفت : ا..... جونگ کوک ا/ت پیشته؟
گفتم : اره یکم حالش بده میبرمش خونم.
گفت : باشه فردا بهش بگو بهم زنگ بزنه.
بعد قطع کرد.
( نیم ساعت بعد )
وقتی رسیدیم عمارت ا/ت هنوز خواب بود.
اروم بلندش کردم و بردمش تو عمارت. روی مبل درازش دادم و روش پتو انداختم. داشتم میرفتم توی اتاقم که گفت : هعی....... جئون.... جونگ کوک.
چشاش بسته بود هنوزم مست بود. برگشتم و رفتم سمتش . یه لبخند زدم و گفتم : جانم.
گفت : من...... د..... دوست دارم. می خوام بدونم تو هم...... دوسم..... داری؟
گفتم : چرا نداشته باشم! من عاشقتم.
چشاشو محکم به هم فشار داد و یکم سرشو تکون داد. بعد چشاشو باز کرد و
گفت : خوبه...... الان فهمیدم که ادم بدی عاشقم نشده! ......... الان می فهمم که گیر عشقه ادم بدی نیوفتادم.
بعد اروم چشاشو بست و خوابید.
یاد اون حرفش وقتی توی همین عمارت زندانیش کردم که بهم گفت افتادم.
( صبح)
از زبان ا/ت :
صبح که پاشدم توی عمارت جونگ کوک بودم. هیچی از دیشب یادم نبود. یعنی چیزی به جونگ کوک گفتم که ناراحتش کنه؟ یعنی چیز بدی گفتم؟ نمیدونستم اصلا دیشب چیکار کردم. بعد دیدم جونگ کوک اومد گفت : اه..... ا/ت بیدار شدی!
گفتم : اره...... دیشب چیزی نگفتم که ناراحتت کنه که؟
گفت : نه بابا. چرا باید نگران همچین چیزی باشی؟
گفتم : چون هیچی از دیشب یادم نیس.
همه ی حرفایی که دیروز زدم و بهم گفت. گفتم : هوم انگار وقتی حالمون بده خیلی چیزارو میتونیم بگیم.
یه لبخند شیطانی زد و گفت : خب اره. برای منم بهتر بود چون تونستم به رازت پی ببرم.
اخم کردم و گفتم : حالا این حرفو زدی که می خوای هرشب حالمو بد کنی!!!!!!!
گفت : نه همچین قصدی ندارم. من ادم بدی نیستم که! نه خانم خانمااااااا.
بعدش رفتم دست صورتمو شستم و رفتم سمت در که برم سمت خونه. دیدم در قفله و کلیدم رو در نیس. به جونگ کوک نگاه کردم و گفتم : این درو باز کن می خوام برم.
گفت : نوچ نوچ. امروز پیش منی. جایی من نمیری پیشی کوچولو.
بعد گوشیم زنگ خورد و دیدم نهاله. جواب دادم و گذاشتم روی بلندگو.
گفت : ا/ت دالپو رفت.
گفتم : بهتر بره دیگه نبینمش.
گفت : برای خونت خدمتکار گرفتم که خونه رو تمیز کنه.
گفتم : بهشون گفتی اتاق مامان بابامو تمیز نکنن؟
گفت : اره خیالت راحت....... راستی چنتا بسته قرص توی اتاقت بود گفتم برام بیارن
بعد با داد گفت : امروز بیا ازم بگیرو بگو برای چی می خوردی!
چون رو بلندگو بود جونگ کوکم فهمید. یه اوف سر دادم و گفتم : برو بابا...... خوردم که خوردم.
جونگ کوک اخم کرد و گفت : یعنی چی که خورم که خوردم.
بعد سریع حاضر شد و بازور بردم خونه نهال.
وقتی رسیدیم نهال درو باز کرد و گفت : بیاید تو.
رفتیم تو بسته قرصا هم رو میز بود. جونگ کوک با اخم بهم نگاه می کرد نهال اومد نشست و
گفتم : چرا شلوغش میکنید لوس بازی در نیارید.
نهال گفت : خب من که بهترین دوستتم بهم نگفتی دیگه انتظار داری واکنشی نشون ندم؟!
جونگ کوک گفت : منم عشقتم وا !!!!
گفتم : هوم....... برای اون موقعیه که مامان بابام مردن. دکتر گفته بود باید اینارو بخورم. دیدید که الکی شلوغ می کنید .
جونگ کوک گفت : خب بگو که ماله الان نیس. فک کردم ماله الانه.
نهال گفت : آیییی منم دختر داشتم سکته می کردم.
دست به سینه شدم و گفتم : اره
بعد یهو گفتم : آخ رستوران
نهال گفت : اروم باش ا/ت امروز تعطیله.
۰۰۰۰۰۰۰
۱۴.۸k
۱۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.