عشق سلطنتی من پارت 2🍷💜
عشق سلطنتی من پارت 2🍷💜
ویو سه هی
دوباره اون پسره که لاس میزد رو توی کافه دیدم که داشت میرفت بیرون که با موتور تصادف کرد من هم خیلی نگرانش شدم رفتم بیرون از کافه که دیدم افتاده روی زمین و بیهوش شده همه دورش جمع شده بودن و زنگ زدن آمبولانس من هم ناخودآگاه شروع کردم به گریه کردن و خیلی نگرانش شده بودم 💔
هی جونگ : چی شده چرا بیرونی؟؟؟
سه هی : ا..این پسره این همون پسره ست...
هی جونگ:واییییی خدا جونگ کوک چت شده جونگ کوک تو نباید روی زمین باشی جونگ کوککککککک😭
سه هی : تو این مردو میشناسی؟؟
هی جونگ : اره این دوست داداشمه همون که بهت گفتم (با گریه)😭
ویو سه هی
نگو که... نه امکان نداره یعنی این همون پسر لاتیه دوست داداش هی جونگه....نه امکان نداره نههههههه
ویو هی جونگ
امید وارم هرچه زود تر خوب بشه همش با خودم کلنجار می رفتم که دکتر اومد
دکتر سو: خوشبختانه حالش خوبه اگر زود تر نمی اوردینش ممکن بود بمیره
هی جونگ و سه هی : خب حالا کی بهوش میاد؟
دکتر سو: معلوم نیست اما خیلی شانس آوردید که فقط بینیش شکست خدارو شکر به خیر گذشت
هی جونگ و سه هی : خیلی از شما ممنونم واقعا لطف کردید
ویو سه هی و هی جونگ
رفتیم داخل اتاق که جونگ کوک روی تخت بیمارستان بود خیلی ناراحت بودیم
هی جونگ : بنظرت زنگ بزنم داداشم؟؟
سه هی : نه زنگ نزن ممکنه نگران شه 💕
خب ممنون که تا اینجا رو خوندی منتظر پارت بعد باش که فردا میزارمش لطفاً لایک کنید ممنون💜💜💜💜
ویو سه هی
دوباره اون پسره که لاس میزد رو توی کافه دیدم که داشت میرفت بیرون که با موتور تصادف کرد من هم خیلی نگرانش شدم رفتم بیرون از کافه که دیدم افتاده روی زمین و بیهوش شده همه دورش جمع شده بودن و زنگ زدن آمبولانس من هم ناخودآگاه شروع کردم به گریه کردن و خیلی نگرانش شده بودم 💔
هی جونگ : چی شده چرا بیرونی؟؟؟
سه هی : ا..این پسره این همون پسره ست...
هی جونگ:واییییی خدا جونگ کوک چت شده جونگ کوک تو نباید روی زمین باشی جونگ کوککککککک😭
سه هی : تو این مردو میشناسی؟؟
هی جونگ : اره این دوست داداشمه همون که بهت گفتم (با گریه)😭
ویو سه هی
نگو که... نه امکان نداره یعنی این همون پسر لاتیه دوست داداش هی جونگه....نه امکان نداره نههههههه
ویو هی جونگ
امید وارم هرچه زود تر خوب بشه همش با خودم کلنجار می رفتم که دکتر اومد
دکتر سو: خوشبختانه حالش خوبه اگر زود تر نمی اوردینش ممکن بود بمیره
هی جونگ و سه هی : خب حالا کی بهوش میاد؟
دکتر سو: معلوم نیست اما خیلی شانس آوردید که فقط بینیش شکست خدارو شکر به خیر گذشت
هی جونگ و سه هی : خیلی از شما ممنونم واقعا لطف کردید
ویو سه هی و هی جونگ
رفتیم داخل اتاق که جونگ کوک روی تخت بیمارستان بود خیلی ناراحت بودیم
هی جونگ : بنظرت زنگ بزنم داداشم؟؟
سه هی : نه زنگ نزن ممکنه نگران شه 💕
خب ممنون که تا اینجا رو خوندی منتظر پارت بعد باش که فردا میزارمش لطفاً لایک کنید ممنون💜💜💜💜
۸۲
۰۴ آذر ۱۴۰۳