فیک شوگا پارت 8
ا.ت
با درد بدنم بیدار شدم...
دیشب توی همون اتاق روی زمین بیهوش شدم...
داشتم میترکیدم رفتم دستشویی
وای نه الان آخه وقتش بود؟
چیکار کنم
رفتم درو باز کنم که دیدم قفله آه خدااااا
خجالت میکشیدم اینجوری کسی منو ببینه پس همونجا توی روشویی رفتم...
که ارباب اومد داخل
شوگا:هی دختر کجایی؟
ا.ت:آمممم
شوگا:بیا بیرون
ا.ت:خب نمیتونم
شوگا:هه آنقدر تنبیه کردنتو دوس داری؟
ا.ت:نه نه
شوگا:پس چرا نمیای؟
ا.ت:خ....خب میتونین آم بهم....ن... نوار.... به...بهد
شوگا:اوه اوک اوک الان میگم خدمتکار بیاره
و بعد رفت
ا.ت
هققققق از خجالت داشتم آب میشدمممم
هقققق
که خدمتکار نوارو دادو رفت...
اما ایندفه خیلی شکمم درد میکرد قبلا اینجوری نبود اما نادیدش گرفتم و کارامو انجام دادم و رفتم تو اتاق خدمکارا یه لباس گرفتم و رفتم به کارام برسم اما زخمام به اضافه شکم دردم خیلی بد بود
رفتم و داشتم خونه رو تمیز میکردم میگفتن ارباب مهمون داره...
شکم دردم زیاد شد انقد که از درد بیهوش شدم...
با درد بدنم بیدار شدم...
دیشب توی همون اتاق روی زمین بیهوش شدم...
داشتم میترکیدم رفتم دستشویی
وای نه الان آخه وقتش بود؟
چیکار کنم
رفتم درو باز کنم که دیدم قفله آه خدااااا
خجالت میکشیدم اینجوری کسی منو ببینه پس همونجا توی روشویی رفتم...
که ارباب اومد داخل
شوگا:هی دختر کجایی؟
ا.ت:آمممم
شوگا:بیا بیرون
ا.ت:خب نمیتونم
شوگا:هه آنقدر تنبیه کردنتو دوس داری؟
ا.ت:نه نه
شوگا:پس چرا نمیای؟
ا.ت:خ....خب میتونین آم بهم....ن... نوار.... به...بهد
شوگا:اوه اوک اوک الان میگم خدمتکار بیاره
و بعد رفت
ا.ت
هققققق از خجالت داشتم آب میشدمممم
هقققق
که خدمتکار نوارو دادو رفت...
اما ایندفه خیلی شکمم درد میکرد قبلا اینجوری نبود اما نادیدش گرفتم و کارامو انجام دادم و رفتم تو اتاق خدمکارا یه لباس گرفتم و رفتم به کارام برسم اما زخمام به اضافه شکم دردم خیلی بد بود
رفتم و داشتم خونه رو تمیز میکردم میگفتن ارباب مهمون داره...
شکم دردم زیاد شد انقد که از درد بیهوش شدم...
۴۰.۳k
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.