عاشق خدمتکارم شدم پارت ۱
از زبان ا/ت : مثل همیشه داشتم صبحونه رو برای خانم و آقا آماده میکردم این چند روز نمیدونم چرا خانم زیاد خونه نمیمونه البته طبیعیه اون یه مدله و دوستای زیادی داره حتما با اوناست اصلا به منچه داشتم کارامو انجام میدم که آقا و خانم همراه هم اومدن و نشستن روی صندلی البته چه عرض کنم خانم روی پای آقا نشسته بود اینا رو ولش کن بابا بزار ببینم میتونم زودتر برم خونه استراحت کنم یا نه از زبان جونگ کوک: میا روی پام نشست و شروع کرد به حرف زدن میا : عشقم میخوام امروز و برم پیش دوستام میشه اجازه بدی ذهن جونگ کوک: آره اونم چه دوستایی جونگکوک: میشه نری چون امروز برنامه ریزی کردم میا : نمیشه بزاری یه روزه دیگه (باحالت لوس) جونگ کوک : فقط به خاطر تو (من: عقققققققققققق) از زبان ا/ت : عقققققققققق حالم بهم خورد اه اه اه چقدر لوسسسسسس
صبحونه رو براشون رو میز چیدم تا کوفت کنن یهو جونگ کوک گفت : ا/ت میتونی امروز زودتر بری خونه ا/ت : ممنونم آقای جئون ذهنش : ایول از زبان جونگ کوک : بعد از تموم شدن صبحونه رفتم روی کاناپه نشستم امروز شرکت نمیرم میا هم رفت بیرون تا به قول خودش بره پیش دوستاش تقریبا یه یک ماهی میشد که میا هی میرفت بیرون یه روز به سای ( محافظش) گفتم تعقیبش کنه و هر جا رفت بهم اطلاع بده و عکس بگیر وقتی عکسا رو دیدم هِه (پوزخند) خانم داره بهم خیانت میکنه و عین خیالش هم نیست منم که عمرا بزارم از این کار قصر در بره تو همین فک را بودم که.....
تلفن ا/ت زنگ خورد نمیدونم چرا کنجکاو شدم بدونم کیه ا/ت وقتی شماره رو دید صورتش یه جوری شد انگار نشناختش ولی گوشیو جواب داد انگار وقتی صدای طرف رو شنید باورش نشد که اونه از زبان ا/ت : داشتم کارارو انجام میدادم که یهو موبایلم زنگ خورد رفتم برش داشتم ولی ناشناس بود تصمیم گرفتم جواب بدم وقتی جواب دادم با....باورم نشد او.....اون ....
سلام به همگی
نمیدونم چرا یهو به سرم زد فیک بنویسم
اولین بارمه و مطمئنم کم و کاستی هایی داره امیدوارم بهم بگین تا بهترشم
و اینکه اگه دوسش داشتین لطفا حمایت کنید اگه حمایت شد من پارت بعدی رو میزارم
امیدوارم خوشتون اومده باشه
بای بای💜💜
صبحونه رو براشون رو میز چیدم تا کوفت کنن یهو جونگ کوک گفت : ا/ت میتونی امروز زودتر بری خونه ا/ت : ممنونم آقای جئون ذهنش : ایول از زبان جونگ کوک : بعد از تموم شدن صبحونه رفتم روی کاناپه نشستم امروز شرکت نمیرم میا هم رفت بیرون تا به قول خودش بره پیش دوستاش تقریبا یه یک ماهی میشد که میا هی میرفت بیرون یه روز به سای ( محافظش) گفتم تعقیبش کنه و هر جا رفت بهم اطلاع بده و عکس بگیر وقتی عکسا رو دیدم هِه (پوزخند) خانم داره بهم خیانت میکنه و عین خیالش هم نیست منم که عمرا بزارم از این کار قصر در بره تو همین فک را بودم که.....
تلفن ا/ت زنگ خورد نمیدونم چرا کنجکاو شدم بدونم کیه ا/ت وقتی شماره رو دید صورتش یه جوری شد انگار نشناختش ولی گوشیو جواب داد انگار وقتی صدای طرف رو شنید باورش نشد که اونه از زبان ا/ت : داشتم کارارو انجام میدادم که یهو موبایلم زنگ خورد رفتم برش داشتم ولی ناشناس بود تصمیم گرفتم جواب بدم وقتی جواب دادم با....باورم نشد او.....اون ....
سلام به همگی
نمیدونم چرا یهو به سرم زد فیک بنویسم
اولین بارمه و مطمئنم کم و کاستی هایی داره امیدوارم بهم بگین تا بهترشم
و اینکه اگه دوسش داشتین لطفا حمایت کنید اگه حمایت شد من پارت بعدی رو میزارم
امیدوارم خوشتون اومده باشه
بای بای💜💜
۱۴۶.۰k
۱۹ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.