revenge پارت ۲(انتقام)
پرتو های نور چشمای بسته ی دخترو اذیت میکرد . قبل از اینکه چشماشو باز کنه غر زد .
مگه من قبل خواب پرده رو نکشیدمممم
چشماشو باز کرد و در کمال تعجب خودشو تو حیاط مدرسه ی جوجوتسو دید .
سریع بلند شد و به دنیای کارتونی دورش نگاه کرد .
من .م..من اینجا چیکار میکنمممم.
نوبارا رو دید که به سمتش میاد .
(تو این داستان فقط گوجو مرده و بقیه حتی نوبارا زندن )
نوبارا خم شد و به ویلی گفت
# تو ناجی هستی ؟
مگه من قبل خواب پرده رو نکشیدمممم
چشماشو باز کرد و در کمال تعجب خودشو تو حیاط مدرسه ی جوجوتسو دید .
سریع بلند شد و به دنیای کارتونی دورش نگاه کرد .
من .م..من اینجا چیکار میکنمممم.
نوبارا رو دید که به سمتش میاد .
(تو این داستان فقط گوجو مرده و بقیه حتی نوبارا زندن )
نوبارا خم شد و به ویلی گفت
# تو ناجی هستی ؟
۱.۱k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.