Days by days¹⁷

سونا فقط داشت منو نگاه می کرد...یعنی منظورش چیه؟
احساس دلدردم هی بیشتر میشد...دیگه نمیتونستم رفتم سرویس ببینم چرا حالم اینجوریه.

یکم راه رفتم یکم نشستم بهتر شدم..ولی...هنوز فکرم پیشش بود.
داشت زنگ ناهار تموم میشد..
رفتم که چیزی بخورم ولی صدای دعوای ۲ نفر رو شنیدم..
صدای سونا و ملورین رو شنیدم..
ملورین:تو چرا نمیتونی یکم خوب بازیگری کنیی..
چقدر بهت بگم که برمیگرده پیشت فقط با من باش..

سونا:رابطمون تمومه...من خودم درستش می کنم تو فقط برای معروف شدن اینکارو می کنی...دیگه تمومه.نمی خوام جلوی چشمم ببینمتت.

چی...
ملورین و سونا تازه فهمیدن داستان چیه
سونا:رزا...
نمی خوام بشنوم و از دستشویی دویدم بیرونن