پارت ۷۲ (برادر خونده )
از زبان جونگ کوک: سوار ماشینم شدم امشب بایدمیرفتم خوابگاه واسه اهنگ جدیدمون خیلی باید تمرین کنم ماشینو روشن کردم که باصدای تهیونگ که با دستش به شیشه ماشین میزد ترمز گرفتم شیشه ماشینو پایین کشیدم تهیونگ که نفس نفس میزد گفت:صبر کن منم بیام _تو چرا میای مگه نگفتی میری خونه خودت تهیونگ:نه نظرم عوض شد منم میام تهیونگ دستگیره درو گرفت ولی با تعجب گفت:درو باز کن چرا قفل کردی _بیا بابا در بازه تهیونگ سوار ماشین شد و گفت:خوب توام میری دیگه خوابگاه _اره تو مسیر راهی که بودیم تهیونگ خیلی حرف زد اونقدری که سرم داشت میترکید واقعن سوالای بی خودی میپرسید ولی با همین سرحالیش باعث شد منم یکم از دپرسی در بیام تهیونگ:هی جونگ کوک اونجا رو میبینی امشب یکی از دوستای دوستم مهمونی گرفته اونجا بی تفاوت به اشاره دستش که سمت یه کلاب بود نگاه کردمو گفتم:خوب که چی دوست دوستته به تو کاری نداره که
تهیونگ:نه خوب دوستم منو دعوت کرده گفته بیا _صب کن ببنیم نکنه به خاطر همینه سوار ماشینم شدی تهیونگ:نه بابا اونجارو دیدم تازه یادم افتاد نظرت چیه بریم _دیوونه شدی ما ایدولیم اگه دیده بشیم بد میشه تهیونگ با اخم گفت:آیششش تو هیچوقت پایه نیستی وگرنه تغییر قیافه میدادیم میرفتیم خیلی خوش میگذره _تو مگه نمی خواستی بری خوابگاه چی میگی پس تهیونگ:نگران چیزی نباش من دوتا نقاب اوردم کسی نمی فهمه هویت اصلیمونو با تعجب به دوتا نقابی که تهیونگ از تو کوله پشتیش در اورد نگا کردم و گفتم:تو از قبل برنامه ریزی کردی تهیونگ:خندیدوگفت:نه بابا برنامه ریزی چیه اخه _اره معلومه با این اطلاعات دقیقتو این نقابات تهیونگ:حالا وللش میری _نه حوصلشو ندارم تهیونگ:من که میرم برای من حتمیه _برو خدافط من باید برم تهیونگ :نه نه توام بیا چیزی که نمیشه _وللش بابا من باید خوابگاه
تهیونگ دستامو کشیدو التماس گونه گفت:جونگ کوک همین یه بار کلافه نگاش کردمو گفتم:فقد میخوام ببینم چی میشه اگه شر درست شد تقصیر توئه تهیونگ :نمیشه با این نقابا چیزی نمیشه بریم با تهیونگ از ماشین پیاده شدیم نقابو روی صورتم زدم دنبال تهیونگ پشت سرش شروع به حرکت کردم تهیونگ:هی جونگ کوک تابلو بازی در نیاری مست کنی زیاد _اگه پشیمونی من برم تهیونگ :نه نه شوخی کردم تهیونگ خیلی مست کرده بود فقد مواظب بود شری درست نکنه یاد حرف خودش افتادم واقعن خیلی زود فراموش میکنه کجاش با این حال خودش بیشتر از همه مست کرد اخر سر مجبور شدم به زور از اونجا بیرون ببرمش خداوشکر خودم اونقدر زیاده روی نکردم وگرنه حالم مثله تهیونگ بود تهیونگ:هی تو کی هستی داری منو کجا میبری نگاه تاسف باری بهش انداختموگفتم_من عمتم تهیونگ خندیدوگفت:عمه من مرد نیست شوخی نکن _چرا اینقدر مست کردی جلو روتو ببین داری میوفتی تهیونگ:ولم کن مرتیکه تو کی هستی حرصم گرفته بود بلند گفتم:من جونگ کوکم تهیونگ بلند زد زیر خنده و گفت: اووو جونگ کوک تویی ولی جونگ کوک کیه چیزی نگفتم میدونم زیاد خورده ولی دیگه در این حد خیلی زیادیه نمی دونم اثرات مستیه یا نه ولی از دیدن چیزی که دیده بودم تعجب کرده بودم اون دختره خیلی شبیه سوراس ولی اون پسره کیه صب کن ببینم سورا اینجا چیکار میکنه زیر لب اروم گفتم:اون سوراس
تهیونگ:نه خوب دوستم منو دعوت کرده گفته بیا _صب کن ببنیم نکنه به خاطر همینه سوار ماشینم شدی تهیونگ:نه بابا اونجارو دیدم تازه یادم افتاد نظرت چیه بریم _دیوونه شدی ما ایدولیم اگه دیده بشیم بد میشه تهیونگ با اخم گفت:آیششش تو هیچوقت پایه نیستی وگرنه تغییر قیافه میدادیم میرفتیم خیلی خوش میگذره _تو مگه نمی خواستی بری خوابگاه چی میگی پس تهیونگ:نگران چیزی نباش من دوتا نقاب اوردم کسی نمی فهمه هویت اصلیمونو با تعجب به دوتا نقابی که تهیونگ از تو کوله پشتیش در اورد نگا کردم و گفتم:تو از قبل برنامه ریزی کردی تهیونگ:خندیدوگفت:نه بابا برنامه ریزی چیه اخه _اره معلومه با این اطلاعات دقیقتو این نقابات تهیونگ:حالا وللش میری _نه حوصلشو ندارم تهیونگ:من که میرم برای من حتمیه _برو خدافط من باید برم تهیونگ :نه نه توام بیا چیزی که نمیشه _وللش بابا من باید خوابگاه
تهیونگ دستامو کشیدو التماس گونه گفت:جونگ کوک همین یه بار کلافه نگاش کردمو گفتم:فقد میخوام ببینم چی میشه اگه شر درست شد تقصیر توئه تهیونگ :نمیشه با این نقابا چیزی نمیشه بریم با تهیونگ از ماشین پیاده شدیم نقابو روی صورتم زدم دنبال تهیونگ پشت سرش شروع به حرکت کردم تهیونگ:هی جونگ کوک تابلو بازی در نیاری مست کنی زیاد _اگه پشیمونی من برم تهیونگ :نه نه شوخی کردم تهیونگ خیلی مست کرده بود فقد مواظب بود شری درست نکنه یاد حرف خودش افتادم واقعن خیلی زود فراموش میکنه کجاش با این حال خودش بیشتر از همه مست کرد اخر سر مجبور شدم به زور از اونجا بیرون ببرمش خداوشکر خودم اونقدر زیاده روی نکردم وگرنه حالم مثله تهیونگ بود تهیونگ:هی تو کی هستی داری منو کجا میبری نگاه تاسف باری بهش انداختموگفتم_من عمتم تهیونگ خندیدوگفت:عمه من مرد نیست شوخی نکن _چرا اینقدر مست کردی جلو روتو ببین داری میوفتی تهیونگ:ولم کن مرتیکه تو کی هستی حرصم گرفته بود بلند گفتم:من جونگ کوکم تهیونگ بلند زد زیر خنده و گفت: اووو جونگ کوک تویی ولی جونگ کوک کیه چیزی نگفتم میدونم زیاد خورده ولی دیگه در این حد خیلی زیادیه نمی دونم اثرات مستیه یا نه ولی از دیدن چیزی که دیده بودم تعجب کرده بودم اون دختره خیلی شبیه سوراس ولی اون پسره کیه صب کن ببینم سورا اینجا چیکار میکنه زیر لب اروم گفتم:اون سوراس
۷۹.۷k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.