part 33 وقتی عاشق پسر عموت شدی
part 33 وقتی عاشق پسر عموت شدی
part 33
بعد از اینکه با بابا سلام کردیم هر دومون رفتیم تو اتاقمون
+اخیش خیلی خوش گذشت
که صدای زنگ اومد سریع رفتم گوشمو برداشتم دیدم لیا داره زنگ میزنه برداشتم
+الو
~سلام خر من
+عه سلام گاو
~چطوری
+بد نیستم، تو چطوری
~عالی
1 ساعت شده بود داشتم با لیا حرف میزدم که دست رو شونم حس کردم برگشتم که دیدم کوک که یه جیغ بلندی زدم 1متر از جام بلند شدم
=*خنده
+یاااا مگه دیوانه ای ایجوری میای تو اتاق
=*خنده
+انقدر نه خند
=وایییی باید صحنه ای که ترسیدی رو میدیدی
+عیش
که یهو دیدم یکی داره داد و بیداد میکنه سریع رفتم دیدم لیا داره از پشت گوشی داد میزنه
~یاااااا لونا مردی(داد)
~جواب(داد)
~لوناااااااااااااا
+چته
~عه نمردی
+نه
~خب خوبه عه من دیگه برم
+باشه بای
~بای
گوشیو قطع کردم
+حالا چرا اومدی تو اتاق
=اهم فکردی خیلی دوست داشتم بیام خب مامان گفت بری پایین کمکش
+همین
=اره
+به خاطر این منو ترسوندی
=نه
+اره جون عمتت
که یهو مامان اومد تو اتاق
م.ل: کوک مگه بهت نه گفتم بگو لونا بیا کمکم
=چرا گفتم
+اره مامان گفت منم خواستم همین الان بیام
م.ل: خب بیا دیگه
+باشه
سریع از اتاق اومدم بیرون رفتم کمک مامان بعد 3 ساعت تمام کارها تموم شد ساعت 8:30 شده بود رفتم رو مبل دراز کشیدم
م.ل: بچه ها بیان شام
=+باشه
همه رفتیم نشستیم سرمیز غذامونو خوردم همه رفتم روی مبل نشستیم کوک فیلم گذاشت داشتیم نگاه میکردیم که ساعت نزدیک 1 شب بود همه پاشودیم رفتم تو اتاقمون خوابدیم
part 33
بعد از اینکه با بابا سلام کردیم هر دومون رفتیم تو اتاقمون
+اخیش خیلی خوش گذشت
که صدای زنگ اومد سریع رفتم گوشمو برداشتم دیدم لیا داره زنگ میزنه برداشتم
+الو
~سلام خر من
+عه سلام گاو
~چطوری
+بد نیستم، تو چطوری
~عالی
1 ساعت شده بود داشتم با لیا حرف میزدم که دست رو شونم حس کردم برگشتم که دیدم کوک که یه جیغ بلندی زدم 1متر از جام بلند شدم
=*خنده
+یاااا مگه دیوانه ای ایجوری میای تو اتاق
=*خنده
+انقدر نه خند
=وایییی باید صحنه ای که ترسیدی رو میدیدی
+عیش
که یهو دیدم یکی داره داد و بیداد میکنه سریع رفتم دیدم لیا داره از پشت گوشی داد میزنه
~یاااااا لونا مردی(داد)
~جواب(داد)
~لوناااااااااااااا
+چته
~عه نمردی
+نه
~خب خوبه عه من دیگه برم
+باشه بای
~بای
گوشیو قطع کردم
+حالا چرا اومدی تو اتاق
=اهم فکردی خیلی دوست داشتم بیام خب مامان گفت بری پایین کمکش
+همین
=اره
+به خاطر این منو ترسوندی
=نه
+اره جون عمتت
که یهو مامان اومد تو اتاق
م.ل: کوک مگه بهت نه گفتم بگو لونا بیا کمکم
=چرا گفتم
+اره مامان گفت منم خواستم همین الان بیام
م.ل: خب بیا دیگه
+باشه
سریع از اتاق اومدم بیرون رفتم کمک مامان بعد 3 ساعت تمام کارها تموم شد ساعت 8:30 شده بود رفتم رو مبل دراز کشیدم
م.ل: بچه ها بیان شام
=+باشه
همه رفتیم نشستیم سرمیز غذامونو خوردم همه رفتم روی مبل نشستیم کوک فیلم گذاشت داشتیم نگاه میکردیم که ساعت نزدیک 1 شب بود همه پاشودیم رفتم تو اتاقمون خوابدیم
۱۲.۵k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.