تک پارتی (چرا ...من ..)
چرا... چرا من چرا همیشه اینجوری میشه همه از من بدشون میاد من فقط عاشقش بودم همین ....
امروز صبح مثل همیشه از خواب بیدار شدم بلاخره...بلاخره امروز رسید میخوام بهش اعتراف کنم به پسری که عاشقشم اعتراف کنم ریسک بزرگیه هیشکی از من خوشش نمیاد ولی ...امید وارم اون از من خوشش بیاد هیچ وقت دوستی نداشتم تو دبیرستان همه اذیتم میکردند الان ترم دوم دانشگاهم من عاشق پسری قد بلند هیکلی خوشتیپ با چشمایی مثل اژدها شدم همه براش غش میکنن...لباس پوشیدم به سمت دانشگاه رفتم کلاس فوری شروع شد همش بهش نگا میکردم اون خیلی زرنگه بهش یه برگه دادم با تعجب برگه رو باز کرد (لطفا بعد کلاس بیا پشت دانشگاه ) سرش رو با تعجب تکون داد بعد چندمین زنگ خورد فوری رفتم پشت دانشگاه اونجا خیلی خلوته بعدش چند مین اونم اومد با تعجب بهم گفت : چی کار داشتی زود بگو (با اخم ) گفتم :اممم میخواستم بگم چشمام رو بستم ببین من ... من خیلی خیلی دوست دارم و عاشقتم دیوونت شدم ... با داد گفت:چیییی با خودت چی فکر کردی فکر کردی من از دختری مثل تو خوشم میاد تو ...تو خیلی مسخره ای تو بازنده ای میدونی من ازت متنفرم درست برعکس تو وبعد بهم سیلی زد بهتره اینم زدم تا بفهمی دیگ عاشق کسی نشی و بعد رفت ... قلبم ...قلبم خورد شد حس پوچی میکردم حس میکردم ارزش ندارم چرا ...چرا آخه به هرکی گفتم دوسش دارم گفت ازت متنفرم چرا ... چون خانوادم فقیرن چون... چون من از روستا اومدم هق هق هام تمومی نداشت من ... اععع چرا اینقدر ساده ام چرا اینقدر ضعیفم جرمم چیه عاشق شدم ولی دیگ نمیشم من عوض میشم تبدیل میشم به یک دختر جدید دیگ نزدیکش نمیشم تقریبا دو ساعت با خودم حرف زدم لحظه ای احساس کردم قلبم سنگه تصمیم گرفتم دیگ بازنده نباشم قراره از این به بعد همش ببرم هه دیگ تموم شد بلند شدم رفتم سمت اتاق مدیر بهش گفتم میخوام کلاسم رو عوض کنم با هزارتا اسرار بلاخره قبول کرد ترم دوم تازه شروع شده بود پس هنوز دیر نشده یه کلاس بود که دانشجو میخواست منم رفتم تو اون کلاس...
دیگ تموم شد .... دیگ تویی برام وجود نداره دیگ عشقی نسبت بهت ندارم ...
حالا فهمیدم من مال تو نیستم و نخواهم بود
قلط گیر را برمیدارم و تورا از تمام زندگی ام پاک میکنم ...تو قلط اضافی زندگی ام بودی ... کیم نامجون ...
امروز صبح مثل همیشه از خواب بیدار شدم بلاخره...بلاخره امروز رسید میخوام بهش اعتراف کنم به پسری که عاشقشم اعتراف کنم ریسک بزرگیه هیشکی از من خوشش نمیاد ولی ...امید وارم اون از من خوشش بیاد هیچ وقت دوستی نداشتم تو دبیرستان همه اذیتم میکردند الان ترم دوم دانشگاهم من عاشق پسری قد بلند هیکلی خوشتیپ با چشمایی مثل اژدها شدم همه براش غش میکنن...لباس پوشیدم به سمت دانشگاه رفتم کلاس فوری شروع شد همش بهش نگا میکردم اون خیلی زرنگه بهش یه برگه دادم با تعجب برگه رو باز کرد (لطفا بعد کلاس بیا پشت دانشگاه ) سرش رو با تعجب تکون داد بعد چندمین زنگ خورد فوری رفتم پشت دانشگاه اونجا خیلی خلوته بعدش چند مین اونم اومد با تعجب بهم گفت : چی کار داشتی زود بگو (با اخم ) گفتم :اممم میخواستم بگم چشمام رو بستم ببین من ... من خیلی خیلی دوست دارم و عاشقتم دیوونت شدم ... با داد گفت:چیییی با خودت چی فکر کردی فکر کردی من از دختری مثل تو خوشم میاد تو ...تو خیلی مسخره ای تو بازنده ای میدونی من ازت متنفرم درست برعکس تو وبعد بهم سیلی زد بهتره اینم زدم تا بفهمی دیگ عاشق کسی نشی و بعد رفت ... قلبم ...قلبم خورد شد حس پوچی میکردم حس میکردم ارزش ندارم چرا ...چرا آخه به هرکی گفتم دوسش دارم گفت ازت متنفرم چرا ... چون خانوادم فقیرن چون... چون من از روستا اومدم هق هق هام تمومی نداشت من ... اععع چرا اینقدر ساده ام چرا اینقدر ضعیفم جرمم چیه عاشق شدم ولی دیگ نمیشم من عوض میشم تبدیل میشم به یک دختر جدید دیگ نزدیکش نمیشم تقریبا دو ساعت با خودم حرف زدم لحظه ای احساس کردم قلبم سنگه تصمیم گرفتم دیگ بازنده نباشم قراره از این به بعد همش ببرم هه دیگ تموم شد بلند شدم رفتم سمت اتاق مدیر بهش گفتم میخوام کلاسم رو عوض کنم با هزارتا اسرار بلاخره قبول کرد ترم دوم تازه شروع شده بود پس هنوز دیر نشده یه کلاس بود که دانشجو میخواست منم رفتم تو اون کلاس...
دیگ تموم شد .... دیگ تویی برام وجود نداره دیگ عشقی نسبت بهت ندارم ...
حالا فهمیدم من مال تو نیستم و نخواهم بود
قلط گیر را برمیدارم و تورا از تمام زندگی ام پاک میکنم ...تو قلط اضافی زندگی ام بودی ... کیم نامجون ...
۱۳.۹k
۱۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.