بادیگارد مورد علاقه ی من p16

Part 16
(ا.ت ویو)
خب خب بگیریم بخوابیم. وای بورام اگه من دهن تورو سرویس نکردم به ۴۲ قسمت مساوی قیمه ات کنم بریزم تو خورشت قرمه سبزی؟هعییی. الان دوباره کوک منحرفم فکرای بد بد میکنه.ولی الان باید چیکار کنم؟باید یه هفته و خورده ای وقت بخرم که بمونیم ایران تا بتونم میچا رو ببینم. چه دلیلی میتونه این کارو بکنه؟خب يكيش مسدوم شدن یکی از اعضاست.ولی این خیلی خطریه هم برای اعضا هم بخاطر هیترا و ساسنگ فنها.یکی از دلایل دیگه اش میتونه این باشه که بگم بی تی اس میخواد تو شهرهای دیگه هم اجرا داشته باشه ولی خب اگر مثلا بریم بندر عباس من چجوری برگردم تهران؟اصن با اون حساب اعضا هم تمرین های بیشتری دارن. این خیلی براشون سخت میشه . نمیتونم این کارو انجام بدم. هووووففففف نمیدونم باید چیکار کنم.
نکته: اینا رو بلند بلند به کره ای میگه
(فلش بک)
(کوک ویو)
(وقت خواب)
واووو. نمیدونستم ا.ت آرمیه. خب تازه بایسش خود منم. نمیدونم اگه یکی دیگه بود چه ریاکشنی نشون میدادم. بهتره برم پیشش. دلم براش تنگ شده🙈.
داشتم آروم آروم و پاورچین پاورچین میرفتم سمت اتاقش که یه صداهایی از اتاقش می‌شنیدم. انگار داشت با یکی حرف می‌زد. آها داره با خودش بلند بلند فکر میکنه.
(زمان حال)
چرا باید یه هفته دیگه هم بمونیم اینجا؟ میچا چه ربطی به این موضوع داره؟ چرا میخواد منیجر رو بپیچونه. باید حتما در این مورد با هم حرف بزنیم.
(ا.ت ویو)
تو حال خودم بودم که دوتا دست دورم حلقه شد یه جیغ خفیفی اولش کشیدم ولی با تشخیص اون دستای بزرگ و انگشتای کشیده و اون تتو های جذابش فهمیدم کیه.
ا.ت: وااااااایییییییییییییییییییییییییییی کوک ترسوندیم. یه لحظه ناقص زدم برگشتم
کوک: به نظرت کی میتونست باشه. هوم؟(پشت گردنت)
ا.ت: نمیدونم. فکر کردم جنی چیزیه 😅
کوک: بگو بینم جوجه. چرا ما باید تا هفته ی دیگه ایران بمونیم
ا.ت: چ..چیز. آآآآآآم راستش...
کوک: بگو دیگه. خجالت نکش
ا.ت: هعییییی. مجبورم بهت بگم
کوک: چیو
ا.ت:(تعریف ماجرای سوهی) و آره دیگه میچا دوهفته دیگه میاد و ما وقت نداریم که اینجا بمونیم و من نمیتونم ببینمش😔
کوک: مگه مگ مردم؟ خودم با منیجر حرف میزنم میگم دوست دارم بنا های تاریخی ایران رو ببینم و تقریبا یه هفته طول میکشه
ا.ت: واقعا؟؟؟؟!!!! کوک تو بهترینی
کوک: جایزه نمیدی
ا.ت: چرا(بوسه سطحی)
کوک: اوممم ولی من بیشتر میخوام
ا.ت: چیی...
ادامه کامنت♡♡♡♡