خدمتکار شخصی
خدمتکار شخصی
p²⁷
+:..
از ماشین پیاده شدم و قلاده بم رو دستم گرفتم و گفتم:
+:بریم پسرم
–:پسرم؟این دیگه چه کوفتیه؟(کلافه)
+:خب...اون پسرمه دیگه!
–:آه..
+:خبب.بریم پسرم
وقتی رفتیم داخل عمارت پسرا داشتن فیلم میدیدن که با دیدن بم با تعجب بهش نگاه میکردن که تهیونگ گفت:ب..بم اینجا چیکار میکنه...مگه تو عمارت شمالی نبود
+:عمارت...چی چی؟
–:هیچی بیبی ولشون کن برو بالا به بم غذا بده
+:اوم باش
بعد از اینکه بم غذاشو خورد رفت خوابید و من تنها موندم...چشمم به تراس خورد و رفتم بیرون..هوای خوبی بود پس رفتم پایین..پسرا هنوز فیلم میدیدن و غرق فیلم بودن و متوجه من نشدن....ی هات چاکلت درست کردم و رفتم توی تراس که بارون شروع شد..
هه..اسمونم به حال من گریه میکرد
هات چاکلتمو خوردم و به آسمون
خیره شدم که دستی دورم حلقه شد
از تتو های دستش فهمیدم جونگکوکه
با صدای خمارش کنار گوشم لب زد:
–:سردت میشه برگرد داخل
+:...
دستمو روی دستش گذاشتم و گفتم:
+:سردم نیست......
ادامه دارد.......
p²⁷
+:..
از ماشین پیاده شدم و قلاده بم رو دستم گرفتم و گفتم:
+:بریم پسرم
–:پسرم؟این دیگه چه کوفتیه؟(کلافه)
+:خب...اون پسرمه دیگه!
–:آه..
+:خبب.بریم پسرم
وقتی رفتیم داخل عمارت پسرا داشتن فیلم میدیدن که با دیدن بم با تعجب بهش نگاه میکردن که تهیونگ گفت:ب..بم اینجا چیکار میکنه...مگه تو عمارت شمالی نبود
+:عمارت...چی چی؟
–:هیچی بیبی ولشون کن برو بالا به بم غذا بده
+:اوم باش
بعد از اینکه بم غذاشو خورد رفت خوابید و من تنها موندم...چشمم به تراس خورد و رفتم بیرون..هوای خوبی بود پس رفتم پایین..پسرا هنوز فیلم میدیدن و غرق فیلم بودن و متوجه من نشدن....ی هات چاکلت درست کردم و رفتم توی تراس که بارون شروع شد..
هه..اسمونم به حال من گریه میکرد
هات چاکلتمو خوردم و به آسمون
خیره شدم که دستی دورم حلقه شد
از تتو های دستش فهمیدم جونگکوکه
با صدای خمارش کنار گوشم لب زد:
–:سردت میشه برگرد داخل
+:...
دستمو روی دستش گذاشتم و گفتم:
+:سردم نیست......
ادامه دارد.......
۶۴۶
۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.