سرزمین رویاها
#سرزمین_رویاها
پارت 1۰
تند تند ب سمتم میومد هی میترسیدم ک بلایی سرم بیاره ک دستشو بالابرد
با دستام سرموگرفتم و هیچ دیذی از بیرون نداشتم.
ک یک دفعه بغلم کرد
عمون جوری ک دستام دور خودم بود سرمو اوردم بیرون و صورت تهیونگ دیدم
دستاش دور شونه هام بود
تهیونگ:نترس چیزی نیس
با حرفی ک زد دلم اورم گرف اما چرا……… چرا بغلم کرد
نویسنده: از خداتم باشه😌 خدا بغل فرشتهاشو ب هر کسی نمیده والا😅 تازه میگ چرا بغلم کرد😒 میخای ادم بفرستم بکشتنت نه میخاییییی🤪 ………اعصاب ک نمیزارن با این دیالوگاشون😁
ادامه
من: تو……تو چرا منو
تهیونگ با اینک ادامه حرفمو نگفته بودم جدا شد و با استرس میگف: خب دیدم ترسیده بودی گفتم شاید اروم شی………اصلا ب من چ بیخیال مهم اینک خوبی
جیمین پشت تهیونگ دیدم ک بلند شد
تهیونگ رو ب جیمین گف: خوبی جیمینی؟
جیمین هیچی نمیگف سرشو.بالا اورد اون قرمزی چشمش از لین رفته بود ینی ب حالت عادی برگشتع قدم قدم ب سمتم میومد تهیونگ جلوم بود از دترس بازوشو گرفتم
تهیونگ یک نگاه بهم کرد
من:لطفا 😰
+کاریت نداره
با هر قدمی ک نزدیکم میشد ترس منو بیشتر بر میداشت و باعث میشد دست تهیونگ ناخود اگاه قشار بدم
اگ بازوی تهیونگ رها میکردم ممکن بود غش کنم چن یکی از ویژگی هامه
جیمین یک دفعه اومد رو ب روم ایستاد
خودمو پشت تهیونگ قایم کردم
جیمین:.متاسفم شین هه
ارادمو جمع کردمو و گفتم : الان خوب^……… الان خوبی جیمین؟ 😰
دستشو اورد نزدیکم و گذاشت روشونم
بازودی تهیونگو رها کردم
منو کشید طرف خودش با دو تا دستش دوتا شونه هامو گرفته بود و خم شد و.صورتشو رو ب روی صورتم قرار داد
من:جیمین 😰
جیمین یک نگاه ب تهیونگ کنارم کرد
نگاهش پر از معنا بود ک من نمیفهمیدم
اون مث نگاهای عادیشو انجام نداد انگار میخاست انتقام بگیره
دوباره ب چشمام نگاه کرد
استرس کل وجودمو گرفته بود با همون فشاری ک داشتم لبامو جمع کرد ک بگم :وووو( چرا )
ک جیمین لباشو ب لبام چسبوند
چشمام درشت شد دستام شروع ب لرزش کرد اصلا انگار بدن مال خودم نبود خیلی میخاستم سعی کنم تا جدا شم اما نمبشد
ک جیمین ازم جدا شد
بلند شد و بهم گف: خیلی تحمل کردم اما دیگ تحمل این همه جذابیتو جلوم نداشتم مگه نه تهیونگ!!!😏
من:چت شده جیمین😟 چرا با تهیونگ اینجوری حرف میزنی
جیمین:خب………من د………
تهیونگ:بیخیالللللل شین هه بیا بریم؛ جیمین اخلاقشه انقد مهربون باسه ؛ این کیس (بوسه)هم معنی خاصی ندارع بیا بریم
دستمو و گرفت و دنبال خودش کشوند ک از اون ور جیمین گرف
بیان اون دوتا گیر کرده بودم
ک تهیونگ گف : جیمینننننننن😡 پس فهمیدی !!
جیمین :تهیونگ من این بار عقب نمیکشم
تهیونگ: کاری نکن از قدرتم استفاده کنم
ک با این حرفش
جیمین سریع دستمو ول کرد و باعث شد برم ت بغل تهیونگ
من:قدرت چی ؟؟
تهیونگ:………
🌴 #kook🌴
پارت 1۰
تند تند ب سمتم میومد هی میترسیدم ک بلایی سرم بیاره ک دستشو بالابرد
با دستام سرموگرفتم و هیچ دیذی از بیرون نداشتم.
ک یک دفعه بغلم کرد
عمون جوری ک دستام دور خودم بود سرمو اوردم بیرون و صورت تهیونگ دیدم
دستاش دور شونه هام بود
تهیونگ:نترس چیزی نیس
با حرفی ک زد دلم اورم گرف اما چرا……… چرا بغلم کرد
نویسنده: از خداتم باشه😌 خدا بغل فرشتهاشو ب هر کسی نمیده والا😅 تازه میگ چرا بغلم کرد😒 میخای ادم بفرستم بکشتنت نه میخاییییی🤪 ………اعصاب ک نمیزارن با این دیالوگاشون😁
ادامه
من: تو……تو چرا منو
تهیونگ با اینک ادامه حرفمو نگفته بودم جدا شد و با استرس میگف: خب دیدم ترسیده بودی گفتم شاید اروم شی………اصلا ب من چ بیخیال مهم اینک خوبی
جیمین پشت تهیونگ دیدم ک بلند شد
تهیونگ رو ب جیمین گف: خوبی جیمینی؟
جیمین هیچی نمیگف سرشو.بالا اورد اون قرمزی چشمش از لین رفته بود ینی ب حالت عادی برگشتع قدم قدم ب سمتم میومد تهیونگ جلوم بود از دترس بازوشو گرفتم
تهیونگ یک نگاه بهم کرد
من:لطفا 😰
+کاریت نداره
با هر قدمی ک نزدیکم میشد ترس منو بیشتر بر میداشت و باعث میشد دست تهیونگ ناخود اگاه قشار بدم
اگ بازوی تهیونگ رها میکردم ممکن بود غش کنم چن یکی از ویژگی هامه
جیمین یک دفعه اومد رو ب روم ایستاد
خودمو پشت تهیونگ قایم کردم
جیمین:.متاسفم شین هه
ارادمو جمع کردمو و گفتم : الان خوب^……… الان خوبی جیمین؟ 😰
دستشو اورد نزدیکم و گذاشت روشونم
بازودی تهیونگو رها کردم
منو کشید طرف خودش با دو تا دستش دوتا شونه هامو گرفته بود و خم شد و.صورتشو رو ب روی صورتم قرار داد
من:جیمین 😰
جیمین یک نگاه ب تهیونگ کنارم کرد
نگاهش پر از معنا بود ک من نمیفهمیدم
اون مث نگاهای عادیشو انجام نداد انگار میخاست انتقام بگیره
دوباره ب چشمام نگاه کرد
استرس کل وجودمو گرفته بود با همون فشاری ک داشتم لبامو جمع کرد ک بگم :وووو( چرا )
ک جیمین لباشو ب لبام چسبوند
چشمام درشت شد دستام شروع ب لرزش کرد اصلا انگار بدن مال خودم نبود خیلی میخاستم سعی کنم تا جدا شم اما نمبشد
ک جیمین ازم جدا شد
بلند شد و بهم گف: خیلی تحمل کردم اما دیگ تحمل این همه جذابیتو جلوم نداشتم مگه نه تهیونگ!!!😏
من:چت شده جیمین😟 چرا با تهیونگ اینجوری حرف میزنی
جیمین:خب………من د………
تهیونگ:بیخیالللللل شین هه بیا بریم؛ جیمین اخلاقشه انقد مهربون باسه ؛ این کیس (بوسه)هم معنی خاصی ندارع بیا بریم
دستمو و گرفت و دنبال خودش کشوند ک از اون ور جیمین گرف
بیان اون دوتا گیر کرده بودم
ک تهیونگ گف : جیمینننننننن😡 پس فهمیدی !!
جیمین :تهیونگ من این بار عقب نمیکشم
تهیونگ: کاری نکن از قدرتم استفاده کنم
ک با این حرفش
جیمین سریع دستمو ول کرد و باعث شد برم ت بغل تهیونگ
من:قدرت چی ؟؟
تهیونگ:………
🌴 #kook🌴
۷.۸k
۰۴ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.