وقتی تصادف میکنیp1…
پارت ۱
بدنتو کشی دادی و لپتابتو خاموش کردی و از محل کارت بیرون زدی …۵ دقیقه بود که از سر کارت خارج شده بودی همونطور که توی افکار خودت غرق شده بودی با صدای زنگ تلفن به خودت اومدی …لینو بود ..خنده ای کردی و تلفنو برداشتی
ات:آقا لطفا مزاحم نشین من خودم شوهر دارم
لینو با حرف تو خنده ای از پشت تلفن کرد …
لینو:اوه این مرد خوش شانس کی هست حالا ؟
ات: فکر کنم اگه تو اینه یه نگاه بکنی بتونی ببینیش ….
لینو: اووو چه مرد جذابی هم هست ….باید خیلی خوشبخت باشی که همیچین شوهری داری خانم کیم …
ات: اعتماد به سقفتو برم …. زود کارتو بگو میخوام قطع کنم
لینو:اه اه چه بی اعصاب …
ات: لینووووو
لینو :خیله خب بابا من تسلیمم …. سمت راستتو نگاه کن
همونطور که گوشیت تو دستت بود به طرف راستت برگشتی که لینو رو در حالی که تو ماشین نشسته بود دیدی …همونطور که برات دست تکون میداد پشت تلفن لب زد
لینو:سوپرایز …. نمیخوای بیای شوهرت رو از نزدیک ببینی لیدی؟
لبخند شیرینی بهش زدی و به سمت ماشینش که اون طرف خیابون بود حرکت کردی اما همینکه پاتو رو عابر پیاده گذاشتی …لینو از پشت گوشی فریادی زد…
بدنتو کشی دادی و لپتابتو خاموش کردی و از محل کارت بیرون زدی …۵ دقیقه بود که از سر کارت خارج شده بودی همونطور که توی افکار خودت غرق شده بودی با صدای زنگ تلفن به خودت اومدی …لینو بود ..خنده ای کردی و تلفنو برداشتی
ات:آقا لطفا مزاحم نشین من خودم شوهر دارم
لینو با حرف تو خنده ای از پشت تلفن کرد …
لینو:اوه این مرد خوش شانس کی هست حالا ؟
ات: فکر کنم اگه تو اینه یه نگاه بکنی بتونی ببینیش ….
لینو: اووو چه مرد جذابی هم هست ….باید خیلی خوشبخت باشی که همیچین شوهری داری خانم کیم …
ات: اعتماد به سقفتو برم …. زود کارتو بگو میخوام قطع کنم
لینو:اه اه چه بی اعصاب …
ات: لینووووو
لینو :خیله خب بابا من تسلیمم …. سمت راستتو نگاه کن
همونطور که گوشیت تو دستت بود به طرف راستت برگشتی که لینو رو در حالی که تو ماشین نشسته بود دیدی …همونطور که برات دست تکون میداد پشت تلفن لب زد
لینو:سوپرایز …. نمیخوای بیای شوهرت رو از نزدیک ببینی لیدی؟
لبخند شیرینی بهش زدی و به سمت ماشینش که اون طرف خیابون بود حرکت کردی اما همینکه پاتو رو عابر پیاده گذاشتی …لینو از پشت گوشی فریادی زد…
۱۷.۲k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.