just stay with me🤍✨
[علامت هانول+علامت شوگا _علامت مامان& علامت کوک#علامت جی هوپ¥]
«هانول ویو»
که همون لحظه...
مامان امد
نه نه نه نه این هدیه از بابا بود ( بابای هانی مرده) که اقای شوگا شکوند
& سلا.. اینجا چخبرهه( داد)
+ ماما..
_ مامان هانی گلدون مورد علاقه اتو شکوند😏
نگاه بهش کردم که که پوزخندی رو لبش داشت
ودف ؟ این همون شوگاعه
همون شوگا که از من دفاع میکرد
همون شوگا که کیوتیش منو میکشت
همون.....
حالا مهم نیست چون میدونم این اون شوگا نیست
تو فکر بودم که با داد مامان یه خودم امدم
& هانوللل چ چراا نه واقعا چرا مگه نمیدونی اون از طرف بابات بود
& این همه ازتون مراقبت کردم
&تکو تنها . بعد شما اینکارو میکنی
&اخه چی داشت که شکوندی
&خوشگل که بود
&گل مورد علاقت توش بوی
&بعد خودتو بابات انتخاب کردین بعد چکوندیی ( همه رو با داد گفت)
اون واقعا داشت منو برای یک گلدون سرزنش میکرد اوک بابا بهش داده بود ولی در این حد
نگاهی به شوگا کردم که داشت با دهن بازو چشمی که تعجب ازش میبارید به مامان نگاه میکرد
+ مامان تقصیر من نبود که شوگا این کارو کرد
&کارتو تقصیر شوگا ننداز والا تا الان هر کاری میکردی اون دفاع میکرد میگفتیم اوک ولی الان دارم میبینم گردن پسرم ننداز
_ مامان من اینک...
& قربونت برم پسرم تو دیگه دفاع نکن اون قدر نشناسه
+ مامان به اون پسرم من بعد قدر نشناس؟
+مامان من واقعا دخترتم ؟
&هه واقعا فکر کردی واقعا دخترمی
& نه تورو از پرورش گاه برداشتیم
+ چ چی
با حرفش بغضم گرفت
+م موضوع چیه؟
& من اول دختر میخواستم ولی پسر شد که یونگیه بعد دکتر گفت من دیگه بچه دار نمیشم منم تصمیم گرفتم پرورش بچه بردارم که تو شدی چون خیلی بچه بودی اصلا یادت نمیاد
با تمام کلماتش بغضم هی زیاد و زیاد تر میشد یعنی این همه مدت زندگیم دروغ بوده ؟
این خوابه یا کابوسه ولی بهش نمیاد خواب باشه
به شوگا نگاه کردم دیدم داشت منو نگاه میکرد
+ اوممم ا اوک ممنون که زود تر بهم گفتی من میرم اتاقم 🙂
_ هانول صبر ک..
& ولش کن پسرم بزار بره پی کارش😏
با این حرف دیگه نتونستم بغضمو نگاه دارم و شکست و سریع رفتم اتاقم درو بستم و رفتم تو تخت
فقط گریه میکردم ولی بی صدا
همیشه وقتی گریه میکردم شوگا می امد منو بغل میکرد و ارومم میکرد ولی دلیل گریم همونه
شایدم نه
تقصیر خودمو چون روش اب ریختم. فا*ک یو هانوللل
بعد چمد دقیقه یکم اروم شدم
که همون لحظه شوگا امد اتاق
فاکک یادم رفته بود که یونگی با من هم اتاقیه
_ هانو...
+ یونگی ول کن مهم نیست اخر که میفهمیدم که
ساکت شد
ادامشو الان میزارم همش جا نشد
«هانول ویو»
که همون لحظه...
مامان امد
نه نه نه نه این هدیه از بابا بود ( بابای هانی مرده) که اقای شوگا شکوند
& سلا.. اینجا چخبرهه( داد)
+ ماما..
_ مامان هانی گلدون مورد علاقه اتو شکوند😏
نگاه بهش کردم که که پوزخندی رو لبش داشت
ودف ؟ این همون شوگاعه
همون شوگا که از من دفاع میکرد
همون شوگا که کیوتیش منو میکشت
همون.....
حالا مهم نیست چون میدونم این اون شوگا نیست
تو فکر بودم که با داد مامان یه خودم امدم
& هانوللل چ چراا نه واقعا چرا مگه نمیدونی اون از طرف بابات بود
& این همه ازتون مراقبت کردم
&تکو تنها . بعد شما اینکارو میکنی
&اخه چی داشت که شکوندی
&خوشگل که بود
&گل مورد علاقت توش بوی
&بعد خودتو بابات انتخاب کردین بعد چکوندیی ( همه رو با داد گفت)
اون واقعا داشت منو برای یک گلدون سرزنش میکرد اوک بابا بهش داده بود ولی در این حد
نگاهی به شوگا کردم که داشت با دهن بازو چشمی که تعجب ازش میبارید به مامان نگاه میکرد
+ مامان تقصیر من نبود که شوگا این کارو کرد
&کارتو تقصیر شوگا ننداز والا تا الان هر کاری میکردی اون دفاع میکرد میگفتیم اوک ولی الان دارم میبینم گردن پسرم ننداز
_ مامان من اینک...
& قربونت برم پسرم تو دیگه دفاع نکن اون قدر نشناسه
+ مامان به اون پسرم من بعد قدر نشناس؟
+مامان من واقعا دخترتم ؟
&هه واقعا فکر کردی واقعا دخترمی
& نه تورو از پرورش گاه برداشتیم
+ چ چی
با حرفش بغضم گرفت
+م موضوع چیه؟
& من اول دختر میخواستم ولی پسر شد که یونگیه بعد دکتر گفت من دیگه بچه دار نمیشم منم تصمیم گرفتم پرورش بچه بردارم که تو شدی چون خیلی بچه بودی اصلا یادت نمیاد
با تمام کلماتش بغضم هی زیاد و زیاد تر میشد یعنی این همه مدت زندگیم دروغ بوده ؟
این خوابه یا کابوسه ولی بهش نمیاد خواب باشه
به شوگا نگاه کردم دیدم داشت منو نگاه میکرد
+ اوممم ا اوک ممنون که زود تر بهم گفتی من میرم اتاقم 🙂
_ هانول صبر ک..
& ولش کن پسرم بزار بره پی کارش😏
با این حرف دیگه نتونستم بغضمو نگاه دارم و شکست و سریع رفتم اتاقم درو بستم و رفتم تو تخت
فقط گریه میکردم ولی بی صدا
همیشه وقتی گریه میکردم شوگا می امد منو بغل میکرد و ارومم میکرد ولی دلیل گریم همونه
شایدم نه
تقصیر خودمو چون روش اب ریختم. فا*ک یو هانوللل
بعد چمد دقیقه یکم اروم شدم
که همون لحظه شوگا امد اتاق
فاکک یادم رفته بود که یونگی با من هم اتاقیه
_ هانو...
+ یونگی ول کن مهم نیست اخر که میفهمیدم که
ساکت شد
ادامشو الان میزارم همش جا نشد
۵.۸k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.