هانی بال پارت ششم
- من کار دارم ..
یهو چشم بهم زدنی دیدم توی بغل جونگکوکم و محکم بغلم کرده ، تعجب نکردم چون جونگکوک وقتایی که عصبیه منو همیشه بغل میکنه ولی چرا عصبیه .. بخاطر پسره؟
سرمو اروم عقب و توی بغلش نشستم و دستامو دور گردنش حلقه کردم
- هی هی .. چرا عصبی عشق ابجی؟
~ فقط از اون عوضی دور باش این سه روز که نبودم چون میخوام شرکت کارارو راست و ریس کنی و اون رو مخمه
- چرا انقد یهویی.. با..باشه به جک میگم کمک هم میکنه
~ خوبه کوچولو
بوسه ای روی پیشونیم زد و لبخند خرگوشی قشنگشو دیدم و از بغلش اومدم بیرون
- خب بریم شام بخوریم که روده کوچیکه بزرگه رو یام یام
~ انقد که بی عقلی نمیدونی اون روده بزرگس؟
- عیزم بر ما کوچیکترا قوی ان. فلفل نبین چه ریزه
~ اره اره خنگ کوچولو
بعد از شام رفتیم اتاقای خودمون و توی پیامک ها بهم دیگه شبخیر گفتیم
تهیونگ ویو
داشتم عکسای ا.ت رو نگاه میکردم هیچکدومشون اندامشو نشون نمیداد ، این فرقش بین بقیه دخترای زیر خوابم بوده کنجکاوم کرده بود. ولی نه همه دخترا هرزن مثل همن حتی با نشون ندادن بدنش حتما زیر هزاران مرد رفته.
عکسشو پرت کردم اونسر و با اومدن لوسیا نفس کلافه ای در کردم
+ چیه باز پول میخوای ؟؟؟
لوسیا : یاا ددی؟ امروز اومدم بگم که ویو رقص میلم یه میلیون بازدید خورده
پوزخندی از حرفش زدم
+ بعضیا حتی بدون اون ویدیوهاشون بیشتر از ۲۰ میلیون بازدید خوردع الحق که بدرد نخوری
لوسیا : اون بعضیا مثل من نیستن که محدود شدم ددی توسطتت ! قول دادی شکوفا شم قرار داد امضا کردم و منو شیفته خودت کردی مستر*
با عشوه های احمقانش از اتاق رفت بیرون
+ دختره احمق همه برده های اینجام زیر خوابم بودن تو خبر نداری فکر میکنی تنها زیرخوابمی فردا میدونم چیکارت کنم
پرش زمانی به فردا*
ا.ت ویو
با جفت زانوم پریدم روی شکم کوک که یه عربده ای کشید
~و..و.. وحشییییی اخخخ حیوان مریض درد داشت فاک توت!
- خوبه حالا از کمد نپریدم مثل بچگی اروم بود تو خیلی ضعیفی
جونگکوک ویو
مچ دست ا.ت رو گرفتم و کشیدمش سمت خودم و جامونو عوض کردم و محکم نشستم روی شکمش که داشت زیرم تقلا میکرد
- جیغغ غلط کردممم تروخودا اوپاا
~ تکرارش که نمیکنی؟
- قول قول آیی نفسم بریدد
از روی ا.ت بلند شدم که نفس نفس زد و با اخم رفت سر میز
منم از پله ها رفتم پایین و اجوما مجبورم کرد برگردم دست و وصورتمو بشورم
بعد چند مین برگشتم و نشستم سر میز کنار ا.ت
~ امروز بریم کافه و بعد فیلم ببینیم و خوراکی بخوریم و عصر باید برم سفر
- شب بود که..
~ مجبور شدیم فندق
- باشه ولی پس زودم برگردید
~ حتما
ا.ت ویو
بعد از صبونه پاشدم به اجوما کمک کردم و ظرف هارو شستم که گوشیم زنگ خورد طراح لباسم بود
- الو جانم
گوشی*
- چیییییییی؟
~چیشده
- ..شرط؟ چه شرطی ؟؟
بعد مکالمه با نگرانی برگشتم سمت کوک
- . . . .
شرط ۲۵ لایک
کامنت ۱۵ تا کامنت
حمایت و فورواورد یادتون نره 🐇
یهو چشم بهم زدنی دیدم توی بغل جونگکوکم و محکم بغلم کرده ، تعجب نکردم چون جونگکوک وقتایی که عصبیه منو همیشه بغل میکنه ولی چرا عصبیه .. بخاطر پسره؟
سرمو اروم عقب و توی بغلش نشستم و دستامو دور گردنش حلقه کردم
- هی هی .. چرا عصبی عشق ابجی؟
~ فقط از اون عوضی دور باش این سه روز که نبودم چون میخوام شرکت کارارو راست و ریس کنی و اون رو مخمه
- چرا انقد یهویی.. با..باشه به جک میگم کمک هم میکنه
~ خوبه کوچولو
بوسه ای روی پیشونیم زد و لبخند خرگوشی قشنگشو دیدم و از بغلش اومدم بیرون
- خب بریم شام بخوریم که روده کوچیکه بزرگه رو یام یام
~ انقد که بی عقلی نمیدونی اون روده بزرگس؟
- عیزم بر ما کوچیکترا قوی ان. فلفل نبین چه ریزه
~ اره اره خنگ کوچولو
بعد از شام رفتیم اتاقای خودمون و توی پیامک ها بهم دیگه شبخیر گفتیم
تهیونگ ویو
داشتم عکسای ا.ت رو نگاه میکردم هیچکدومشون اندامشو نشون نمیداد ، این فرقش بین بقیه دخترای زیر خوابم بوده کنجکاوم کرده بود. ولی نه همه دخترا هرزن مثل همن حتی با نشون ندادن بدنش حتما زیر هزاران مرد رفته.
عکسشو پرت کردم اونسر و با اومدن لوسیا نفس کلافه ای در کردم
+ چیه باز پول میخوای ؟؟؟
لوسیا : یاا ددی؟ امروز اومدم بگم که ویو رقص میلم یه میلیون بازدید خورده
پوزخندی از حرفش زدم
+ بعضیا حتی بدون اون ویدیوهاشون بیشتر از ۲۰ میلیون بازدید خوردع الحق که بدرد نخوری
لوسیا : اون بعضیا مثل من نیستن که محدود شدم ددی توسطتت ! قول دادی شکوفا شم قرار داد امضا کردم و منو شیفته خودت کردی مستر*
با عشوه های احمقانش از اتاق رفت بیرون
+ دختره احمق همه برده های اینجام زیر خوابم بودن تو خبر نداری فکر میکنی تنها زیرخوابمی فردا میدونم چیکارت کنم
پرش زمانی به فردا*
ا.ت ویو
با جفت زانوم پریدم روی شکم کوک که یه عربده ای کشید
~و..و.. وحشییییی اخخخ حیوان مریض درد داشت فاک توت!
- خوبه حالا از کمد نپریدم مثل بچگی اروم بود تو خیلی ضعیفی
جونگکوک ویو
مچ دست ا.ت رو گرفتم و کشیدمش سمت خودم و جامونو عوض کردم و محکم نشستم روی شکمش که داشت زیرم تقلا میکرد
- جیغغ غلط کردممم تروخودا اوپاا
~ تکرارش که نمیکنی؟
- قول قول آیی نفسم بریدد
از روی ا.ت بلند شدم که نفس نفس زد و با اخم رفت سر میز
منم از پله ها رفتم پایین و اجوما مجبورم کرد برگردم دست و وصورتمو بشورم
بعد چند مین برگشتم و نشستم سر میز کنار ا.ت
~ امروز بریم کافه و بعد فیلم ببینیم و خوراکی بخوریم و عصر باید برم سفر
- شب بود که..
~ مجبور شدیم فندق
- باشه ولی پس زودم برگردید
~ حتما
ا.ت ویو
بعد از صبونه پاشدم به اجوما کمک کردم و ظرف هارو شستم که گوشیم زنگ خورد طراح لباسم بود
- الو جانم
گوشی*
- چیییییییی؟
~چیشده
- ..شرط؟ چه شرطی ؟؟
بعد مکالمه با نگرانی برگشتم سمت کوک
- . . . .
شرط ۲۵ لایک
کامنت ۱۵ تا کامنت
حمایت و فورواورد یادتون نره 🐇
۱۲.۲k
۰۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.