قدرت عشق Part 5
و رفتن زیر یه درخت که همون نزدیکی ها بود تا خیس نشن
رانگ ـ یعنی الا تو منو دوست داری
هانا ـ نمی دونم هنوز به حسم مطمئن نیستم ولی می خوام ببینم با تو بودن چه جوری شاید زندگیم تغییر کرد
رانگ ـ من که با نگاه اول عاشقت شدم تو رو دیگه نمی دونم
راستی کجا زندگی می کنی
هانا ـ من این طرفا زندگی نمی کنم من توی خیابون چنگ زندگی می کنم
رانگ ـ با کی زندگی می کنی
هانا ـ من با دختر خالم و خالم زندگی می
کنم چون موقعی که شیش سالم بوده
مدرم رو توی یه تصادف از دست میدم
همه میگفتن که من یه دختر نفرین
شده ام ولی خالم سرپرستی منو قبول
مرد اما بعد چند وقت شوهر خالم فوت
کرد و حتی از اپن روز خالم و دختر خالم
هم به من نگاه بد داشتن حتی می
خواستن منو ببرن پرورشگاه ولی من
بهشون گفتم که فقط بزارن اونجا زندگی
کنم و بس خودم خرج و مخارجم رو در
میارم و از اون روز به کار های نیمه وقت
مشغول بود
وای گفتن کار نیمه وقت الا نه که اخراج
بشم خدافظ فردا می بینمت
رانگ ـ......
شرطا
ده تا لایک
بیست تا کامنت
رانگ ـ یعنی الا تو منو دوست داری
هانا ـ نمی دونم هنوز به حسم مطمئن نیستم ولی می خوام ببینم با تو بودن چه جوری شاید زندگیم تغییر کرد
رانگ ـ من که با نگاه اول عاشقت شدم تو رو دیگه نمی دونم
راستی کجا زندگی می کنی
هانا ـ من این طرفا زندگی نمی کنم من توی خیابون چنگ زندگی می کنم
رانگ ـ با کی زندگی می کنی
هانا ـ من با دختر خالم و خالم زندگی می
کنم چون موقعی که شیش سالم بوده
مدرم رو توی یه تصادف از دست میدم
همه میگفتن که من یه دختر نفرین
شده ام ولی خالم سرپرستی منو قبول
مرد اما بعد چند وقت شوهر خالم فوت
کرد و حتی از اپن روز خالم و دختر خالم
هم به من نگاه بد داشتن حتی می
خواستن منو ببرن پرورشگاه ولی من
بهشون گفتم که فقط بزارن اونجا زندگی
کنم و بس خودم خرج و مخارجم رو در
میارم و از اون روز به کار های نیمه وقت
مشغول بود
وای گفتن کار نیمه وقت الا نه که اخراج
بشم خدافظ فردا می بینمت
رانگ ـ......
شرطا
ده تا لایک
بیست تا کامنت
۶.۲k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.