« سناریو »

وقتی که بهشون میگی دیگه دوست ندارم به شوخی

نامحون : مطمعنی ؟ ... آخه همین دو دقیقه پیش اون صورتیا روی یه چیزی بود ( منحرف نشین .... لبت روی لبش بود )

جین : باشه ... ( در خونه رو باز می کنه ) بفرما خونه ی بابات و بعد چند ثانیه که بغضتو می بینه میگه : شوخی کردم

شوگا : باشه ... منم همینطور .... امروز کلا افتادی رو مود برعکس حرف زدن

جی هوپ : سانشاین .... چی کار کردم مگه من ؟ چرا دوسم نداری ؟ ( با یه حالت خیلی کیوت )

جیمین : موچی .... چرا ؟ .... مطمعنم به غیر من کسی قبولت نمی کنه .... چون همشون یه شکلات دارن ولی من یه موچی که به هیچکی نمی دمش ( اخم کیوت و قهر کیوت )

تهیونگ : می دونم ...‌ ثابت کن ( توی چشمات زل می رنه ) اگر بردی حرفت قبوله ... منو ببین اگه بغلم نکردی بردی ( خودشو کیوت می کنه و تو از شدن کیوتیش می ری بغلش )

جونگ کوک : خوبه شیرموزام همش ماله خودم میشه ..... بیبی ناراحت شدی ؟ ... ببخشید ... ولی تو هم حرف قشنگی نزدی ( بعدشم میرید و شیرموز می خورید )

بچه ها خونه ی ماردبزرگم نت ضعیفه چون تهرانیم سعی می کنم به قولم عمل کنم ولی شاید نتونم
از این به بعد بیشتر می نویسم و فیلم ها رو استوری ، که اونارو می زارم این پایین نمی دونم کجا میشه که بعدا می تونید استوری طرفو ببینید
شیتون بخیر ☺️