چند پارتی تهیونگ
part⁴
تهیونگ در میزنه و وارد اتاق میشه
تهیونگ:ات ؟عزیزم باید...
که یهو تهیونگ از شدت زیبایی ات شوکه میشه
ات:*خنده*عامم خوب شدم؟
تهیونگ :تو..تو فوق العاده زیبا شدی (با چشمای ستاره ای)
ات:چشماتون زیبا میبینه مستر(لبخند ملیح)
تهیونگ:نظرت چیه بریم پرنسسم؟!
ات جلو میاد و دست تهیونگ رو می گیره
تهیونگ:امشب بهترین شب زندگیمه!
ات:شاید وقتی همه چیزو بفهمی اینطور فکر نکنی(زیرلب)
تهیونگ:چیزی گفتی هانی؟
ات:نه عزیزم
پایان فلش بک
۳ ماه بعد
اخبار
*با خبری که هم اکنون به دست ما رسید مدل معروف کیم تهیونگ به همراه همسر خود از آمریکا به وطن خود باز گشت و ..*
"خاموش کرد تلویزیون "
...:میدونی که باید چیکار کنی ؟
ات :بله رئیس!
..:خوبه کارتو از فردا شروع می کنی حالام برو استراحت کن
ات:چشم (میخواد بره که...
...:ات!
ات:بله؟
...:میدونی که نباید بزاری اون حس ترحم آمیز برگرده
ات:بله میدونم
..:تو اون همه زجر نکشیدی که امروز فردا خراب شن پس بپا چیزی جا نمونه
ات:حواسم هست ..
..:*لبخند*خوبه خوبه درضمن اینو بگیر
《بلند میشه و روبه روی ات می ایسته
..:این گردنبد رو همیشه داشته باش..این با ارزش ترین میراث خانوادگی هست هر زمان که خواست اون کارو انجام بده این گردنبند همراهت هست
ات:این.. این همون گردنبنده هست که می تونه..
..:آره خودشه
ات:نگران نباشین میدونم باید چیکارش کنم
..:آفرین دختر! وقتی از دست اون مردک نجاتت دادم نمیدونستم برای چی ازت خواست شب عروسی اون کارو کنی اما حالا .. میدونم بخاطر هوش خوبی که داشتی بوده اون فقط میخواست به مال و اموال برسه
ات:اون شب رو هیچوقت فراموش نمی کنم!
فلش بک
تهیونگ:مگه..مگه من چیکارت کردم؟
ویو ات:
از اونجا فرار کردم و رسیدم به یه ون ..ونه اون عوضی! سوارش شدم
ات:بیا بگیرشو دیگه هم دور و بر من پیدات نشه!
یانگ:عاعااا هنوز مونده دخترجون تو خیلی زرنگ و شجاع بودی که همچین کاری رو با همچین کسی انجام دادی ..اما یادت نره بازم باید یه کارای رو انجام بدی واسم
ات:منظورت چیه ؟(شوک) فرار ما این بود که فقط کاری رو در رابطه با تهیونگ انجام بدم!
یانگ:درسته هنوزم میگم تهیونگ ولی من نگفتم فقط یه کار!
ات:چی؟
یانگ:"خنده" عاخی دختر ساده لوح،تهیونگ اون فردی نیس که فکرشو می کنی
که یدفعه با ضربه ای که به جلوی ماشین میخوره ..
____________________
تهیونگ در میزنه و وارد اتاق میشه
تهیونگ:ات ؟عزیزم باید...
که یهو تهیونگ از شدت زیبایی ات شوکه میشه
ات:*خنده*عامم خوب شدم؟
تهیونگ :تو..تو فوق العاده زیبا شدی (با چشمای ستاره ای)
ات:چشماتون زیبا میبینه مستر(لبخند ملیح)
تهیونگ:نظرت چیه بریم پرنسسم؟!
ات جلو میاد و دست تهیونگ رو می گیره
تهیونگ:امشب بهترین شب زندگیمه!
ات:شاید وقتی همه چیزو بفهمی اینطور فکر نکنی(زیرلب)
تهیونگ:چیزی گفتی هانی؟
ات:نه عزیزم
پایان فلش بک
۳ ماه بعد
اخبار
*با خبری که هم اکنون به دست ما رسید مدل معروف کیم تهیونگ به همراه همسر خود از آمریکا به وطن خود باز گشت و ..*
"خاموش کرد تلویزیون "
...:میدونی که باید چیکار کنی ؟
ات :بله رئیس!
..:خوبه کارتو از فردا شروع می کنی حالام برو استراحت کن
ات:چشم (میخواد بره که...
...:ات!
ات:بله؟
...:میدونی که نباید بزاری اون حس ترحم آمیز برگرده
ات:بله میدونم
..:تو اون همه زجر نکشیدی که امروز فردا خراب شن پس بپا چیزی جا نمونه
ات:حواسم هست ..
..:*لبخند*خوبه خوبه درضمن اینو بگیر
《بلند میشه و روبه روی ات می ایسته
..:این گردنبد رو همیشه داشته باش..این با ارزش ترین میراث خانوادگی هست هر زمان که خواست اون کارو انجام بده این گردنبند همراهت هست
ات:این.. این همون گردنبنده هست که می تونه..
..:آره خودشه
ات:نگران نباشین میدونم باید چیکارش کنم
..:آفرین دختر! وقتی از دست اون مردک نجاتت دادم نمیدونستم برای چی ازت خواست شب عروسی اون کارو کنی اما حالا .. میدونم بخاطر هوش خوبی که داشتی بوده اون فقط میخواست به مال و اموال برسه
ات:اون شب رو هیچوقت فراموش نمی کنم!
فلش بک
تهیونگ:مگه..مگه من چیکارت کردم؟
ویو ات:
از اونجا فرار کردم و رسیدم به یه ون ..ونه اون عوضی! سوارش شدم
ات:بیا بگیرشو دیگه هم دور و بر من پیدات نشه!
یانگ:عاعااا هنوز مونده دخترجون تو خیلی زرنگ و شجاع بودی که همچین کاری رو با همچین کسی انجام دادی ..اما یادت نره بازم باید یه کارای رو انجام بدی واسم
ات:منظورت چیه ؟(شوک) فرار ما این بود که فقط کاری رو در رابطه با تهیونگ انجام بدم!
یانگ:درسته هنوزم میگم تهیونگ ولی من نگفتم فقط یه کار!
ات:چی؟
یانگ:"خنده" عاخی دختر ساده لوح،تهیونگ اون فردی نیس که فکرشو می کنی
که یدفعه با ضربه ای که به جلوی ماشین میخوره ..
____________________
۳.۶k
۱۴ تیر ۱۴۰۳