(گزارش شده)
فیک:black fate
پارت40
ویو فلیکس~~~~
=با هیونجین ساعت ۱۲ رفته بودن برج نامسان پسری که دلش شکسته بود ولی دیگه به خودش قول داده بود فلیکس و فراموش کنه جدا از همه اون گی نبود اون استریت بود...ولی جوری رفتار میکزد که از فلیکس هیجانی تر...باشه..براش عادی بود اگه امروز نمیبود باز یه روزی
فلیکس عاشق میشد اون شخص قطعا دختر میبود...پس اهمیت نداشت
فلیکس: وایییییی هیونجین باورت نمیشه چقدر لباش زیبا و ترم بود
هیونجین💭: لبای خودتو دیدی چقدر زیبا و خوش فرمن.
هیون: خب...بگو چقدر ادامه اش دادی
=پسر که با هیجان لباشو باز کرد
فلیکس: فک کنم ۲۰ با ۳۰ مین
هیون: داش...تحریک نشدی
فلیکس: تحریک دی*کم داشت میترکید ولی قرار نیس اولین بوسه مون به سکس بکشه
هیون:اره کار خوبی کردی...ولی دفعه ی بعدی به فاکش بده
فلیکس: نه...روز ۵۹ مین که فردا میره خونه ی خودش به فاکش میدن
هیون:...خوبه...نمیخوای بری خونه بیبیت نگران میشه...ساعت یکه
فلیکس: ای وای...بریم...
ویوانیش~~~~
=یه هودی و شلوار پهن پاش بود توی بالکن بود،هوا خسلی خوب بود ساعت ۱:۳۰ بود باران کمی میبارید بوی خاک عالی بود
یهو دستایی..روی احساس کرد که دورش حلقه شدن لبخندی زد و سرشو بهش تکیه داد
فلیکس: از,هیچی خجالت نمیکشی...
=دختر اخم غلیظی کرد و دستاشو پس زد و ازش فاصله گرفت
انیش: یاد نگرفتی اجازه بگیری
=بدون شنیدن جوابی وارد اتاق شد و رو تخت نشست پسر بلا فاصله رفت و کنارش نشست
فلیکس: هی هی هی...شوخی کردم...واقعا...فقط,خواستم-
انیش: هیچی نگو...خواهشا برو بیرون...
=مرد که عصبانیت دختر رو دیدن یقه شو گرفت و جلو کشیدش لباشو کوبید شروع به مکیدن کرد
دختر دستاشو روی سینه اش گرفت هولش داد
انیش: برای بار دوم یاد نگرفتی اجازه بگیری
فلیکس: اجازه بگیرم...؟!
=پوزخندی زد و دختر و هول داد خودش روش افتاد دستاشو بالای سرش با یه دستش قفل کرد لباشو روی لباش کوبید شروع به بوسیدن و مکیدن کرد بعد چند مین جدا شد...
فلیکس: من واسه چیزی که مال خودمه اجازه نمیگیرم
=از اول شروعدکرد و دختر همکاری کرد بعد زبون شیطونشو وارد حفره ی تاریک دختر کرد هردو تحریک شده بودن...نفساشون داشت بند میومد که از هم جدا شدن...
انیش: بسه...برو کنار...لطفا...
فلیکس: باشه...من میرم تو اتاق خودم
=پسر رفت توی اتاق خودش تا فکری به خال دی*ک سفت شده اش بکنه و دختر هم ابی به سر و صورتش زد و بعد خوابید
ادامه دارد.
حمایت کنید 💞
#فیک
پارت40
ویو فلیکس~~~~
=با هیونجین ساعت ۱۲ رفته بودن برج نامسان پسری که دلش شکسته بود ولی دیگه به خودش قول داده بود فلیکس و فراموش کنه جدا از همه اون گی نبود اون استریت بود...ولی جوری رفتار میکزد که از فلیکس هیجانی تر...باشه..براش عادی بود اگه امروز نمیبود باز یه روزی
فلیکس عاشق میشد اون شخص قطعا دختر میبود...پس اهمیت نداشت
فلیکس: وایییییی هیونجین باورت نمیشه چقدر لباش زیبا و ترم بود
هیونجین💭: لبای خودتو دیدی چقدر زیبا و خوش فرمن.
هیون: خب...بگو چقدر ادامه اش دادی
=پسر که با هیجان لباشو باز کرد
فلیکس: فک کنم ۲۰ با ۳۰ مین
هیون: داش...تحریک نشدی
فلیکس: تحریک دی*کم داشت میترکید ولی قرار نیس اولین بوسه مون به سکس بکشه
هیون:اره کار خوبی کردی...ولی دفعه ی بعدی به فاکش بده
فلیکس: نه...روز ۵۹ مین که فردا میره خونه ی خودش به فاکش میدن
هیون:...خوبه...نمیخوای بری خونه بیبیت نگران میشه...ساعت یکه
فلیکس: ای وای...بریم...
ویوانیش~~~~
=یه هودی و شلوار پهن پاش بود توی بالکن بود،هوا خسلی خوب بود ساعت ۱:۳۰ بود باران کمی میبارید بوی خاک عالی بود
یهو دستایی..روی احساس کرد که دورش حلقه شدن لبخندی زد و سرشو بهش تکیه داد
فلیکس: از,هیچی خجالت نمیکشی...
=دختر اخم غلیظی کرد و دستاشو پس زد و ازش فاصله گرفت
انیش: یاد نگرفتی اجازه بگیری
=بدون شنیدن جوابی وارد اتاق شد و رو تخت نشست پسر بلا فاصله رفت و کنارش نشست
فلیکس: هی هی هی...شوخی کردم...واقعا...فقط,خواستم-
انیش: هیچی نگو...خواهشا برو بیرون...
=مرد که عصبانیت دختر رو دیدن یقه شو گرفت و جلو کشیدش لباشو کوبید شروع به مکیدن کرد
دختر دستاشو روی سینه اش گرفت هولش داد
انیش: برای بار دوم یاد نگرفتی اجازه بگیری
فلیکس: اجازه بگیرم...؟!
=پوزخندی زد و دختر و هول داد خودش روش افتاد دستاشو بالای سرش با یه دستش قفل کرد لباشو روی لباش کوبید شروع به بوسیدن و مکیدن کرد بعد چند مین جدا شد...
فلیکس: من واسه چیزی که مال خودمه اجازه نمیگیرم
=از اول شروعدکرد و دختر همکاری کرد بعد زبون شیطونشو وارد حفره ی تاریک دختر کرد هردو تحریک شده بودن...نفساشون داشت بند میومد که از هم جدا شدن...
انیش: بسه...برو کنار...لطفا...
فلیکس: باشه...من میرم تو اتاق خودم
=پسر رفت توی اتاق خودش تا فکری به خال دی*ک سفت شده اش بکنه و دختر هم ابی به سر و صورتش زد و بعد خوابید
ادامه دارد.
حمایت کنید 💞
#فیک
۳.۹k
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.