پارت ۱۲ فصل ۲-نفوذ infiltrate
+گفتم بهت نمیاد مافیا باشی
-الان بهت نشون میدم
یهو تفنگ رو اماده شلیک کرد( نمیدونم به این حرکتش چی میگن)
+چ.. چت شد یهو؟
-ببخشید شوخی بود*خنده
+خیلی بی مزه ای... مردم از ترس
-ببخشید دیگه گفتم شوخی بود*پشیمون
+نمیگی ادم سکته میکنه؟ ...هق...*گریه
-داری گریه میکنی؟
+هوم.. هقققق...
کوک ویو*
وای خدایا این چقد بچس... سریع گریش میگیره
ولی چقد بامزه میشه... کوک خاک تو سرت راست میگه بهت نمیاد مافیا باشی.
خجالتم خوب چیزیه دخترم مردم رو میبینی میگی بامزس؟ مگه تو خودت ناموس نداری بی ادب( اداره خودش رو تربیت میکنه)
یه دفعه صدای کلید انداختن اومد
٫سلام .. نیلا کجا..
٫نیلا .. خوبی؟... کوک کاری باهات نکرد
-یعنی اینقد به برادر خودت بی اعتمادی؟
٫اخه هرکاری از دست تو برمیاد
+لونا... هققققق
٫کوک چرا داره گریه میکنه؟ چیکارش کردی؟
-بخدا من کاری نکردم باهاش
٫چیشده عزیزم؟ میخوای بریم یه جای دیگه؟
+اره بریم
و رفتن بیرون
ای خدا ملت خواهر دارن منم خواهر...... یعنی چی پشت بقیه رو میگیره علیه من؟
-دختره فکر کرده هرچی اون بگه راسته... اصن معلوم نیست الان چه دروغایی بارش کنه... دیگه خیلی بهش رو دادیم... باید ادمش کنم
$سلام
-سلام بلخره رسیدین
؛ سلام بله
£خب بگو ببینم چیکار کردین( یادم نمیاد علامت شوگارو)
-هیچی فقط فهمید منو ته مافیاییم
$به همین راحتی میگی فهمید؟؟؟؟؟ از کی تا حالا اینقد بی خیال شدی؟؟؟
-نمیدونم... الان پیش اوناس دارن باهم صحبت میکنن
$کوک بخدا اگه لومون بده قبل پلیسا خودم حسابت میرسم
-چه میدونم بابا من خواب بودم فکر کردم یکی بهمون حمله کرده بعدش از خواب بلند شدم تفنگ رو گرفتم روبروم... یه دفعه دیدم نیلا جلومه
$ وای بدبخت از ترس نمرد؟
-نه زندس
£زنک بزن بگو بیان اینجا تا تعیین تکلیف کنیم... وگرنه دوروز دیگه بدبخت میشیم
-باشه..
و زنگ زدم بهشون گفتم بیان
$خب همگی میدونیم یه گنده حسابی به بار اومده و الان مطمئنا نیلا وضعیت خوبی نداره
خب نیلا باید اینو بهت بگم که من بهت تعهد میدم هیچکدوم از ما به کسایی که اصلا ربطی به کارمون ندارن اسیب نمیزنیم... فقط یک هدف داریم که وقتی اونو انجام بدیم کارمون تموم میشه و مافیا رو کنار میزاریم
+چجوری میتونم اعتماد کنم بهتون؟
٫بیا پیش من برای زندگی
+تنها کاری که نمیتونم انجام بدم... *لبخند تلخ
-چرا؟
+چون من جایی زندگی میکنم که یک ذره مهربونی هم توش نیست
٫کجا؟
+تقریبا با کسایی مثل شما
٫خانوادت مافیان؟
+خانواده رو که از بچگی ندارم
٫ببخشید قصد نارا...
+نه بابا ناراحت نشدم
-الان بهت نشون میدم
یهو تفنگ رو اماده شلیک کرد( نمیدونم به این حرکتش چی میگن)
+چ.. چت شد یهو؟
-ببخشید شوخی بود*خنده
+خیلی بی مزه ای... مردم از ترس
-ببخشید دیگه گفتم شوخی بود*پشیمون
+نمیگی ادم سکته میکنه؟ ...هق...*گریه
-داری گریه میکنی؟
+هوم.. هقققق...
کوک ویو*
وای خدایا این چقد بچس... سریع گریش میگیره
ولی چقد بامزه میشه... کوک خاک تو سرت راست میگه بهت نمیاد مافیا باشی.
خجالتم خوب چیزیه دخترم مردم رو میبینی میگی بامزس؟ مگه تو خودت ناموس نداری بی ادب( اداره خودش رو تربیت میکنه)
یه دفعه صدای کلید انداختن اومد
٫سلام .. نیلا کجا..
٫نیلا .. خوبی؟... کوک کاری باهات نکرد
-یعنی اینقد به برادر خودت بی اعتمادی؟
٫اخه هرکاری از دست تو برمیاد
+لونا... هققققق
٫کوک چرا داره گریه میکنه؟ چیکارش کردی؟
-بخدا من کاری نکردم باهاش
٫چیشده عزیزم؟ میخوای بریم یه جای دیگه؟
+اره بریم
و رفتن بیرون
ای خدا ملت خواهر دارن منم خواهر...... یعنی چی پشت بقیه رو میگیره علیه من؟
-دختره فکر کرده هرچی اون بگه راسته... اصن معلوم نیست الان چه دروغایی بارش کنه... دیگه خیلی بهش رو دادیم... باید ادمش کنم
$سلام
-سلام بلخره رسیدین
؛ سلام بله
£خب بگو ببینم چیکار کردین( یادم نمیاد علامت شوگارو)
-هیچی فقط فهمید منو ته مافیاییم
$به همین راحتی میگی فهمید؟؟؟؟؟ از کی تا حالا اینقد بی خیال شدی؟؟؟
-نمیدونم... الان پیش اوناس دارن باهم صحبت میکنن
$کوک بخدا اگه لومون بده قبل پلیسا خودم حسابت میرسم
-چه میدونم بابا من خواب بودم فکر کردم یکی بهمون حمله کرده بعدش از خواب بلند شدم تفنگ رو گرفتم روبروم... یه دفعه دیدم نیلا جلومه
$ وای بدبخت از ترس نمرد؟
-نه زندس
£زنک بزن بگو بیان اینجا تا تعیین تکلیف کنیم... وگرنه دوروز دیگه بدبخت میشیم
-باشه..
و زنگ زدم بهشون گفتم بیان
$خب همگی میدونیم یه گنده حسابی به بار اومده و الان مطمئنا نیلا وضعیت خوبی نداره
خب نیلا باید اینو بهت بگم که من بهت تعهد میدم هیچکدوم از ما به کسایی که اصلا ربطی به کارمون ندارن اسیب نمیزنیم... فقط یک هدف داریم که وقتی اونو انجام بدیم کارمون تموم میشه و مافیا رو کنار میزاریم
+چجوری میتونم اعتماد کنم بهتون؟
٫بیا پیش من برای زندگی
+تنها کاری که نمیتونم انجام بدم... *لبخند تلخ
-چرا؟
+چون من جایی زندگی میکنم که یک ذره مهربونی هم توش نیست
٫کجا؟
+تقریبا با کسایی مثل شما
٫خانوادت مافیان؟
+خانواده رو که از بچگی ندارم
٫ببخشید قصد نارا...
+نه بابا ناراحت نشدم
۵.۹k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.