part 10 وقتی بد بوی مدرسه بخاطره چاق بودنت مسخرت میکرد
part 10 وقتی بد بوی مدرسه بخاطره چاق بودنت مسخرت میکرد
part 10
رفتم داخل بار دنبال بچه ها بودم که دیدم میا برام دست تکون داد
رفتم طرفشون
+سلام به همگی
#_~سلام
رزی و کای: سلام
رفتم کنارشون نشستم و کنار منم کوک نشسته بود
کای: خب چی میخورید
همه گفتیم ویسکی
کای رفتم ویسکی بگیره بیاد بعد چند دقیقه اومد من همه
که ظرفیتم کم بود بخاطره همین سریع مست شدم که میا رفتم
وسط رقصید و رزی و کای هم باهام رفتن برقصن که دستی جلوم
ظاهر شده برگشتم دیدم کوک بود
_مایل به هستین با من برقصین
+حتما
با کوک رفتیم وسط و کوک دستشو گذاشت پشت کمرم شروع به
رقصیدن کردیم بعد 1 ساعت رقصیدن خسته شدیم رفتیم نشستیم
ویو کوک
نشسته بودیم تو بار که سویون اومد تو اون لباس خیلی شیک
شده بود یهو منو دید که قلبم شروع به تپش کرد(دادش عاشق شدی)
که اومد طرفمون همه سلام کردیم اومد کنار من نشست کای
رفت چی میخورین همه گفتیم ویسکی رفت و بعد چند دقیقه
اومد ویسکی ها رو داد بهمون ظرفیت من زیاد بود بخاطره همین
مست نه شدم بقیه مست شده بودن رفتن برقصن انگار سویون
اولین بارش بود که ویسکی میخوره مست سریع مست شده بود
که بهش گفتم که مایل هستین باهام برقصین اونم قبول کرد
رفتیم وسط دستمو گذاشتم پشت کمرش که بعد 1 ساعت
رقصیدن خسته شدیم رفتیم نشستیم بقیه هم اومدن که یهو
یکم از بچه های کلاس اومدن طرفمون(نکته: اونا قبلا بار بودن اینا ندیده بودن)
یهو نگام رفت رو لیا خیلی شبیه هر*زه شده بود البته واقعا
هر*زست دیدم سویون حالش خوب نیست سریع رفت سمت
دسشویی منم نگرانش شدم رفتم دنبالش
ویو یونا
نشسته بودیم که یهو بچه ها کلاس اومدن طرفمون اینا اینجا
چیکار میکنن یهو حالم داشت بهم میخورد سریع رفتم دستشویی
بالا اوردم که یهو یکی گفت خوبی دیدم کوک بود
+اره اره خوبم
_خوبه بزار صورتتو بشورم
+نه نه خودم میشورم
_نه خودم میشورم
دیگه هیچی نگفتم اومد صورتمو شست
_مستیت پرید؟
+اره فکر کنم
_خوبه
اومدیم بیرون رفتیم سر جامون نشستیم که یکی از بچه ها گفت
بیاین جرعت و حقیقت همه گفتین اوکی خب همه کنار هم
نشستیم منم کنار کوک لیا بطری رو چرخوند که افتاد به سمت
تهیونگ و کوک تهیونگ باید میپرسید
~خب خب جرعت و حقیقت؟
+امم خوب جرعت
~یس(زیر لب) خب سویون رو ببوس
part 10
رفتم داخل بار دنبال بچه ها بودم که دیدم میا برام دست تکون داد
رفتم طرفشون
+سلام به همگی
#_~سلام
رزی و کای: سلام
رفتم کنارشون نشستم و کنار منم کوک نشسته بود
کای: خب چی میخورید
همه گفتیم ویسکی
کای رفتم ویسکی بگیره بیاد بعد چند دقیقه اومد من همه
که ظرفیتم کم بود بخاطره همین سریع مست شدم که میا رفتم
وسط رقصید و رزی و کای هم باهام رفتن برقصن که دستی جلوم
ظاهر شده برگشتم دیدم کوک بود
_مایل به هستین با من برقصین
+حتما
با کوک رفتیم وسط و کوک دستشو گذاشت پشت کمرم شروع به
رقصیدن کردیم بعد 1 ساعت رقصیدن خسته شدیم رفتیم نشستیم
ویو کوک
نشسته بودیم تو بار که سویون اومد تو اون لباس خیلی شیک
شده بود یهو منو دید که قلبم شروع به تپش کرد(دادش عاشق شدی)
که اومد طرفمون همه سلام کردیم اومد کنار من نشست کای
رفت چی میخورین همه گفتیم ویسکی رفت و بعد چند دقیقه
اومد ویسکی ها رو داد بهمون ظرفیت من زیاد بود بخاطره همین
مست نه شدم بقیه مست شده بودن رفتن برقصن انگار سویون
اولین بارش بود که ویسکی میخوره مست سریع مست شده بود
که بهش گفتم که مایل هستین باهام برقصین اونم قبول کرد
رفتیم وسط دستمو گذاشتم پشت کمرش که بعد 1 ساعت
رقصیدن خسته شدیم رفتیم نشستیم بقیه هم اومدن که یهو
یکم از بچه های کلاس اومدن طرفمون(نکته: اونا قبلا بار بودن اینا ندیده بودن)
یهو نگام رفت رو لیا خیلی شبیه هر*زه شده بود البته واقعا
هر*زست دیدم سویون حالش خوب نیست سریع رفت سمت
دسشویی منم نگرانش شدم رفتم دنبالش
ویو یونا
نشسته بودیم که یهو بچه ها کلاس اومدن طرفمون اینا اینجا
چیکار میکنن یهو حالم داشت بهم میخورد سریع رفتم دستشویی
بالا اوردم که یهو یکی گفت خوبی دیدم کوک بود
+اره اره خوبم
_خوبه بزار صورتتو بشورم
+نه نه خودم میشورم
_نه خودم میشورم
دیگه هیچی نگفتم اومد صورتمو شست
_مستیت پرید؟
+اره فکر کنم
_خوبه
اومدیم بیرون رفتیم سر جامون نشستیم که یکی از بچه ها گفت
بیاین جرعت و حقیقت همه گفتین اوکی خب همه کنار هم
نشستیم منم کنار کوک لیا بطری رو چرخوند که افتاد به سمت
تهیونگ و کوک تهیونگ باید میپرسید
~خب خب جرعت و حقیقت؟
+امم خوب جرعت
~یس(زیر لب) خب سویون رو ببوس
۱۷.۷k
۰۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.