unreal friendship
پارت ۲
شوگا:....
جیمین: هی تو واقعا خوشگلی
ا.ت: م ممنون
سولی: هی جیمین روزی ۱۰۰ بار اینو به همه میگی به نظرت بس نیست
جیمین: دوست دارم به تو چه
ا.ت: یاااا بسه دیگه بیا بریم سولی
سولی: باش
(پرش زمانی وقتی کلاس ها شروع شد)
معلم: سلام بچه ها امروز یه انتقالی جدید داریم ا.ت بیا خودت رو معرفی کن
ا.ت: سلام من ا.ت هستم و ۱۸ سالمه
(پرش زمانی کلاس تموم شد)
شوگا: ا.ت ما یه مهمونی داریم خواستیم بزنیم تو و سولی هم میآید
سولی: ا.ت ترو خدا بیا بریم خیلی خوش میگذره
ا.ت: آخه
سولی: آخه نداره که
ا.ت: اما
سولی: گفتم بیا بریم
ا.ت: از دست تو سولی بزار حرفم رو بزنم
سولی: خب بگووو
ا.ت: من مامام و بابام برای کار ونج ماه رفتن و نیستن و من تنهام و توی سفر گوشی رو جواب نمی دن که من بخوام بهشون اطلاع بدم
سولی: ای بابا مگه کحا میخوایم بریم تازه اینجوری بهتره تو هم میتونی بعد از مهمونی بیایی خونه ی ما
ا.ت: نمیدونم
سولی: من میدونم تو میایی میریم مهمونی بعدش هم میایی خونه ما
ا.ت: پوففف باش
سولی: یسسس
ا.ت: شگا من و سولی میایم
شوگا: باش فقط مهمونی امشب ساعت ۱۱ شروع می شه تا هر ساعتی که خواستید برید
ا.ت: چیییی امشبه؟؟؟
شوگا: آره چیزی شده
ا.ت: نه بعدا میبینمت
ا.ت: سولیییی
سولی: چیه ترسیدم
ا.ت: مهمونی امشب
سولی: خب آره دیگه نمی دونستی
ا.ت: ام اما من لباس نداریم
سولی: باشه اشکال نداره منم ندارم میریم باهم میخریم
ا.ت: وایییییی تو چقد خونسردی زود باش دیگه دیر شد
سولی: باشه آرومم باش
شوگا:....
جیمین: هی تو واقعا خوشگلی
ا.ت: م ممنون
سولی: هی جیمین روزی ۱۰۰ بار اینو به همه میگی به نظرت بس نیست
جیمین: دوست دارم به تو چه
ا.ت: یاااا بسه دیگه بیا بریم سولی
سولی: باش
(پرش زمانی وقتی کلاس ها شروع شد)
معلم: سلام بچه ها امروز یه انتقالی جدید داریم ا.ت بیا خودت رو معرفی کن
ا.ت: سلام من ا.ت هستم و ۱۸ سالمه
(پرش زمانی کلاس تموم شد)
شوگا: ا.ت ما یه مهمونی داریم خواستیم بزنیم تو و سولی هم میآید
سولی: ا.ت ترو خدا بیا بریم خیلی خوش میگذره
ا.ت: آخه
سولی: آخه نداره که
ا.ت: اما
سولی: گفتم بیا بریم
ا.ت: از دست تو سولی بزار حرفم رو بزنم
سولی: خب بگووو
ا.ت: من مامام و بابام برای کار ونج ماه رفتن و نیستن و من تنهام و توی سفر گوشی رو جواب نمی دن که من بخوام بهشون اطلاع بدم
سولی: ای بابا مگه کحا میخوایم بریم تازه اینجوری بهتره تو هم میتونی بعد از مهمونی بیایی خونه ی ما
ا.ت: نمیدونم
سولی: من میدونم تو میایی میریم مهمونی بعدش هم میایی خونه ما
ا.ت: پوففف باش
سولی: یسسس
ا.ت: شگا من و سولی میایم
شوگا: باش فقط مهمونی امشب ساعت ۱۱ شروع می شه تا هر ساعتی که خواستید برید
ا.ت: چیییی امشبه؟؟؟
شوگا: آره چیزی شده
ا.ت: نه بعدا میبینمت
ا.ت: سولیییی
سولی: چیه ترسیدم
ا.ت: مهمونی امشب
سولی: خب آره دیگه نمی دونستی
ا.ت: ام اما من لباس نداریم
سولی: باشه اشکال نداره منم ندارم میریم باهم میخریم
ا.ت: وایییییی تو چقد خونسردی زود باش دیگه دیر شد
سولی: باشه آرومم باش
۲.۹k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.