"Just dady mafia "
"Just dady mafia "
Part: ³۱
یونگی: جزء اموالش میشه
نابورا: من بهت اعتماد کرده بودم تو ارم سو استفاده کردی
یونگی:من ازت سو استفاده نکردم فقط کمکت کردم میخاستم مراقبت باشم
نابورا: من یه لحظه اینجا نمیمونم
نا بورا خاست از در بره بیرون یونگی داد زد....
یونگی: نابورا من دوست دارم *داد*
نابورا سر جاش میخ کوب شد
یونگی: اره دوست دارم برای همینه مراقبتم و هر جامیری هستم و برات مراقب گذاشتم
نابورا: من چطور میتونم بهت اعتماد کنم؟*یه قطره اشک از چشمش میاد پایین* تو یه مافیایی
یونگی: همون طوری که قبلا داشتی
نابورا: من اون موقع نمیدونستم که تو یه مافیایی
یونگی: خب مگه چیزی تغییر کرده که فهمیدی؟ نه نکرده من هنوز همون ادمم
نابورا: ولی تو یه قاتلی میفهمی از کجا بدونم که ازم سو استفاده نمیکنی و یه روز نمیزنی منو بکشی؟
یونگی: من سه روز بهت فرست میدم فک کنی و میتونی تصمیمتو بگیری و اینکه فکر فرار به سرت نزنه چون راه فرار نداری
و رفت بیرون در اتاقو قفل کرد
نابورا: چرا درو قفل میکنی بزار بیام بیرون*داد*
کوک: خب چی شد؟
یونگی: بهش اعتراف کردم
جیمین: چی گف؟
یونگی: میگه بهت اعتماد ندارم
تهیونگ: خب منم داشتم به یه مافیا اعتماد نمیکردم
کوک میزنه به پای تهیونگ
تهیونگ: چته؟
یونگی: سه روز بهش فرصت دادم فک کنه
جی هوپ: زیاده یه روز بس بود
نامجون: برای اون که تازه دو روزه میشناستمون سه ذوز کم هم هس
Part: ³۱
یونگی: جزء اموالش میشه
نابورا: من بهت اعتماد کرده بودم تو ارم سو استفاده کردی
یونگی:من ازت سو استفاده نکردم فقط کمکت کردم میخاستم مراقبت باشم
نابورا: من یه لحظه اینجا نمیمونم
نا بورا خاست از در بره بیرون یونگی داد زد....
یونگی: نابورا من دوست دارم *داد*
نابورا سر جاش میخ کوب شد
یونگی: اره دوست دارم برای همینه مراقبتم و هر جامیری هستم و برات مراقب گذاشتم
نابورا: من چطور میتونم بهت اعتماد کنم؟*یه قطره اشک از چشمش میاد پایین* تو یه مافیایی
یونگی: همون طوری که قبلا داشتی
نابورا: من اون موقع نمیدونستم که تو یه مافیایی
یونگی: خب مگه چیزی تغییر کرده که فهمیدی؟ نه نکرده من هنوز همون ادمم
نابورا: ولی تو یه قاتلی میفهمی از کجا بدونم که ازم سو استفاده نمیکنی و یه روز نمیزنی منو بکشی؟
یونگی: من سه روز بهت فرست میدم فک کنی و میتونی تصمیمتو بگیری و اینکه فکر فرار به سرت نزنه چون راه فرار نداری
و رفت بیرون در اتاقو قفل کرد
نابورا: چرا درو قفل میکنی بزار بیام بیرون*داد*
کوک: خب چی شد؟
یونگی: بهش اعتراف کردم
جیمین: چی گف؟
یونگی: میگه بهت اعتماد ندارم
تهیونگ: خب منم داشتم به یه مافیا اعتماد نمیکردم
کوک میزنه به پای تهیونگ
تهیونگ: چته؟
یونگی: سه روز بهش فرصت دادم فک کنه
جی هوپ: زیاده یه روز بس بود
نامجون: برای اون که تازه دو روزه میشناستمون سه ذوز کم هم هس
۸۲۰
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.