به خاطر یک دختر....💔🥺
پارت ۲
داشتن با خودم حرف میزدم ک صدای گوشیم در اومد آه تبلیغات بود خوابم میومد ، خوابیدم
ویو وی
رفتم پیش کوک و در زدم
کوک : بله
وی : منم
کوک : بیا تو
وی : رفتن تو ، کوک خوبی دستت چطوره
کوک: درد میکنه
وی : میخوای بریم دکتر
کوک؛ نه بابا ولش کن
وی : کوک
کوک ؛ هوم
وی: تو از مین هو خوش نیومد
کوک: چرا میگی
وی : همینطوری ، بگو دیگه
کوک: راستش احساس میکنم ک دختر بدیه
وی : یعنی چی
کوک: یعنی کارای بد ازش سر میزنه
.وی : نه بابا کوک تو ام مین هو دختر خوبیه
کوک: باشه ولی تو مراقب باش
وی : باش
وی: خوب کوک من میرم پایین ، تو هم زیاد به دستت فشار نیار
کوک: باشه
وی : رفتم پایین و پیش بچه ها
جیمین : اتاقش و نشون دادی
وی : آره ،بعد رفتم به کوک سر زدم
جین: دستش چطوره
وی : درد میکنه
جیمین: من ک سنگین نیستم به خاطر من شد ( ناراحت )
نامی: نه جیمین اینطوری نیست
شب
وی : بچه ها غذا رو آماده کنیم من برم مین هو و کوک و صدا کنم
بچه ها : باشه
شوگا : ولی تهیوتگ
وی: ها
شوگا : بار آخرت باشه به ما دستور میدی
وی: برو بابا
شوگا : الان برو بابا نشونت میدم ، یک سیب برداشتم و پرت کردم سمت تهیونگ
وی : مرض داری مگه
بچه ها : خنده
وی : من رفتم
شوگا : خسته نشی
وی : شوگاااااا
بچه ها : خنده
وی : اول رفتم مین هو رو صدا بزنم در زدم
مین هو: بله
وی : مین هو بیا شام
مین هو : باشه ، در باز کردم و رفتم پایین
وی : رفتم سمت اتاق کوک ؛ کوک بیا شام
کوک: باشه ، رفتم پایین ، سلام
بچه ها : سلام
کوک: نشستم سر میز ، چرا مین هو اینطوری نگام میکنه ( تو دلش )
جیمین : میتونی غذا بخوری با این دستت
جیهوپ: جیمین سرت به جایی خورده
جیمین : نه چرا میگی
جیهوپ: مگه دستش تیر خورده
کوک : یک لبخند زدم
جیمین : بیشعور
غذامونو خوردیم رفتم رو مبل نشستیم
نامی: بچه ها
بچه ها : چیه
نامی : فیلم ببینم
شوگا: وای آره ، چه طور فیلمی
وی : ترسناک
شوگا : باشه
وی: مین هو تو ک از فیلم ترسناک نمیترسی
مین هو: نه بابا چ ترسی
فیلم گذاشتیم بعد از پنج دقیقه یک جای ترسناک فیلم شروع شد
همه داد جز کوک
جیهوپ: وای قلبم، هنوز پنج دقیقه از فیلم گذاشته اینطوری شد تا آخر فیلم زنده میمونیم
جین : کوک تو احساس داری اصلا
کوک : دارم
وی : پس چرا نمیترسییی
کوک: چون ترس نداره
نامی: تو دیگه کی هستی به خدا
وی : مین هو تو ک گفتی نمیترسم
مین هو: دیگه ترسیدم
کوک: ول کنین بیاین بقیه فیلم ببینیم
بچه ها : باشه
نیم ساعت از فیلم گذشت
جیمین: وای داره نزدیکش میشن
شوگا : واییی ، قلبم داره درد میگیره
کوک: تازه سه ساعت از فیلم مونده
جین: نهههههههه
وی : وای گرفتش
بچه ها داد با جز کوک
جین : وایییی میترسم
جیهوپ: کوک بی احساس
کوک: بی احساس نیستم جایی ترسناکی نیست دیگه جای ترسناک باشه منم میترسم
مین هو : وای من خیلی میترسم
وی : نترس فقط یک فیلمه
مین هو : ولی خودت هم داری میترسی
پایان فیلم
شوگا : وای این چی بود دیگه
مین هو : وای بچه ها نمیشه هممون امشب اینجا بخوابین
بچه ها : همه موافق
کوک: من میرم تو اتاق میخوابم
جیمین : وای کوک خواهش میکنم نرووو
کوک: ول کن تروخدا شما بخوابین من میرم
کوک: شب بخیر
همه : شب بخیر
فردا صبح
داشتن با خودم حرف میزدم ک صدای گوشیم در اومد آه تبلیغات بود خوابم میومد ، خوابیدم
ویو وی
رفتم پیش کوک و در زدم
کوک : بله
وی : منم
کوک : بیا تو
وی : رفتن تو ، کوک خوبی دستت چطوره
کوک: درد میکنه
وی : میخوای بریم دکتر
کوک؛ نه بابا ولش کن
وی : کوک
کوک ؛ هوم
وی: تو از مین هو خوش نیومد
کوک: چرا میگی
وی : همینطوری ، بگو دیگه
کوک: راستش احساس میکنم ک دختر بدیه
وی : یعنی چی
کوک: یعنی کارای بد ازش سر میزنه
.وی : نه بابا کوک تو ام مین هو دختر خوبیه
کوک: باشه ولی تو مراقب باش
وی : باش
وی: خوب کوک من میرم پایین ، تو هم زیاد به دستت فشار نیار
کوک: باشه
وی : رفتم پایین و پیش بچه ها
جیمین : اتاقش و نشون دادی
وی : آره ،بعد رفتم به کوک سر زدم
جین: دستش چطوره
وی : درد میکنه
جیمین: من ک سنگین نیستم به خاطر من شد ( ناراحت )
نامی: نه جیمین اینطوری نیست
شب
وی : بچه ها غذا رو آماده کنیم من برم مین هو و کوک و صدا کنم
بچه ها : باشه
شوگا : ولی تهیوتگ
وی: ها
شوگا : بار آخرت باشه به ما دستور میدی
وی: برو بابا
شوگا : الان برو بابا نشونت میدم ، یک سیب برداشتم و پرت کردم سمت تهیونگ
وی : مرض داری مگه
بچه ها : خنده
وی : من رفتم
شوگا : خسته نشی
وی : شوگاااااا
بچه ها : خنده
وی : اول رفتم مین هو رو صدا بزنم در زدم
مین هو: بله
وی : مین هو بیا شام
مین هو : باشه ، در باز کردم و رفتم پایین
وی : رفتم سمت اتاق کوک ؛ کوک بیا شام
کوک: باشه ، رفتم پایین ، سلام
بچه ها : سلام
کوک: نشستم سر میز ، چرا مین هو اینطوری نگام میکنه ( تو دلش )
جیمین : میتونی غذا بخوری با این دستت
جیهوپ: جیمین سرت به جایی خورده
جیمین : نه چرا میگی
جیهوپ: مگه دستش تیر خورده
کوک : یک لبخند زدم
جیمین : بیشعور
غذامونو خوردیم رفتم رو مبل نشستیم
نامی: بچه ها
بچه ها : چیه
نامی : فیلم ببینم
شوگا: وای آره ، چه طور فیلمی
وی : ترسناک
شوگا : باشه
وی: مین هو تو ک از فیلم ترسناک نمیترسی
مین هو: نه بابا چ ترسی
فیلم گذاشتیم بعد از پنج دقیقه یک جای ترسناک فیلم شروع شد
همه داد جز کوک
جیهوپ: وای قلبم، هنوز پنج دقیقه از فیلم گذاشته اینطوری شد تا آخر فیلم زنده میمونیم
جین : کوک تو احساس داری اصلا
کوک : دارم
وی : پس چرا نمیترسییی
کوک: چون ترس نداره
نامی: تو دیگه کی هستی به خدا
وی : مین هو تو ک گفتی نمیترسم
مین هو: دیگه ترسیدم
کوک: ول کنین بیاین بقیه فیلم ببینیم
بچه ها : باشه
نیم ساعت از فیلم گذشت
جیمین: وای داره نزدیکش میشن
شوگا : واییی ، قلبم داره درد میگیره
کوک: تازه سه ساعت از فیلم مونده
جین: نهههههههه
وی : وای گرفتش
بچه ها داد با جز کوک
جین : وایییی میترسم
جیهوپ: کوک بی احساس
کوک: بی احساس نیستم جایی ترسناکی نیست دیگه جای ترسناک باشه منم میترسم
مین هو : وای من خیلی میترسم
وی : نترس فقط یک فیلمه
مین هو : ولی خودت هم داری میترسی
پایان فیلم
شوگا : وای این چی بود دیگه
مین هو : وای بچه ها نمیشه هممون امشب اینجا بخوابین
بچه ها : همه موافق
کوک: من میرم تو اتاق میخوابم
جیمین : وای کوک خواهش میکنم نرووو
کوک: ول کن تروخدا شما بخوابین من میرم
کوک: شب بخیر
همه : شب بخیر
فردا صبح
۱۷.۵k
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.