وانشات (وقتی می رید ساحل) پارت ۲ (آخر)
#وانشات
#جونگین
#ای_ان
+ ااااا....همین جا پیاده میشم
پول تاکسی رو حساب کردی و با یک ممنون و دستتون درد نکنه ای از ماشین اومدی بیرون.
هوا خیلی سرد بود و داشتی میلرزیدی و هیچکی توی ساحل نبود، خوب تعجبی هم نداشت فقط از جونگین بر میومد از این کارا بکنه.
همینطوری داشتی به اطراف نگاه میکردی که با دیدن جونگین که داره بالا پایین میپره و برات دست تکون میده خنده ای کردی
+ کیوت
به سمتش دویدی و توی بغلش پریدی که اونم سفت بغلت کرد که یک دفعه ای داد زدی :
+دیوووووونههههه
با تعجب نگاهت کرد
_واسه ی چی ؟
+ بنظرت کی تو ی این هوا میاد ساحل هااااا
لبخندی زد
_من و تو
محکم زدی به بازوش که از درد آیی گفت و باهم شروع به خندیدن کردین
+ حالا برنامت چیه؟
اومد نزدیکت
_ اول باید چشماتو ببنید
تعجب کرده بودی ولی خنده ای کردی و دستتو گذاشتی روی چشمات
+ انجام شد قربان
جونگین از کیوتیت خندش گرفت و تورو به سمتی هدایت کرد..... هیچ جا رو نمیتونستی ببینی و جونگین دستشو دورت حلقه کرده بود و داشت هدایتت میکرد
_خیله خوب دیگه رسیدیم
و بعد متوقف شد و خودش اومد و دستاتو از روی چشمات برداشت..... چشماتو آروم باز کردی و با دیدن میزی که روش انواع غذا ها چیده شده بود و شمع هایی که دورش بود و اون فضا رو خیلی رمانتیک و زیبا کرده بود ، ذوق زده شدی و پریدی توی بغل جونگین
+ وایییییییی عاشقتم عشقمممممم
و بعد خودتو ازش فاصله دادی
+ این بهترینننن.....سوپراز بود
جونگین لبخند کیوتی زد
_ خوشحالم که خوشت اومده
و به سمت صندلی های چوبی روی میز هدایتت کرد و خودش هم اومد و کنارت نشست.....
.
خلاصه که یک دل سیر غذا خوردین و آخر سری جونگین تورو لب دریا برد و شروع کرد برات از خاطراتش تعریف کردن.... تو هم با تمام وجودت به حرفای شیرینش گوش میکردی و در آخر با یک بوسه ی رمانتیک و طولانی اون شب رو برات کامل ترین و زیبا ترین شب توی کل عمرت کرد .
(ببخشید اگر بد شد..... بخاطر امتحانا دیگه ذهنم کار نمیکنه😐)
#جونگین
#ای_ان
+ ااااا....همین جا پیاده میشم
پول تاکسی رو حساب کردی و با یک ممنون و دستتون درد نکنه ای از ماشین اومدی بیرون.
هوا خیلی سرد بود و داشتی میلرزیدی و هیچکی توی ساحل نبود، خوب تعجبی هم نداشت فقط از جونگین بر میومد از این کارا بکنه.
همینطوری داشتی به اطراف نگاه میکردی که با دیدن جونگین که داره بالا پایین میپره و برات دست تکون میده خنده ای کردی
+ کیوت
به سمتش دویدی و توی بغلش پریدی که اونم سفت بغلت کرد که یک دفعه ای داد زدی :
+دیوووووونههههه
با تعجب نگاهت کرد
_واسه ی چی ؟
+ بنظرت کی تو ی این هوا میاد ساحل هااااا
لبخندی زد
_من و تو
محکم زدی به بازوش که از درد آیی گفت و باهم شروع به خندیدن کردین
+ حالا برنامت چیه؟
اومد نزدیکت
_ اول باید چشماتو ببنید
تعجب کرده بودی ولی خنده ای کردی و دستتو گذاشتی روی چشمات
+ انجام شد قربان
جونگین از کیوتیت خندش گرفت و تورو به سمتی هدایت کرد..... هیچ جا رو نمیتونستی ببینی و جونگین دستشو دورت حلقه کرده بود و داشت هدایتت میکرد
_خیله خوب دیگه رسیدیم
و بعد متوقف شد و خودش اومد و دستاتو از روی چشمات برداشت..... چشماتو آروم باز کردی و با دیدن میزی که روش انواع غذا ها چیده شده بود و شمع هایی که دورش بود و اون فضا رو خیلی رمانتیک و زیبا کرده بود ، ذوق زده شدی و پریدی توی بغل جونگین
+ وایییییییی عاشقتم عشقمممممم
و بعد خودتو ازش فاصله دادی
+ این بهترینننن.....سوپراز بود
جونگین لبخند کیوتی زد
_ خوشحالم که خوشت اومده
و به سمت صندلی های چوبی روی میز هدایتت کرد و خودش هم اومد و کنارت نشست.....
.
خلاصه که یک دل سیر غذا خوردین و آخر سری جونگین تورو لب دریا برد و شروع کرد برات از خاطراتش تعریف کردن.... تو هم با تمام وجودت به حرفای شیرینش گوش میکردی و در آخر با یک بوسه ی رمانتیک و طولانی اون شب رو برات کامل ترین و زیبا ترین شب توی کل عمرت کرد .
(ببخشید اگر بد شد..... بخاطر امتحانا دیگه ذهنم کار نمیکنه😐)
۱۹.۱k
۰۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.