سلام سلاممم
سلام سلاممم
بچه ها خیلی ببخشید نتونستم پارتای بعدو بنویسم
ولی اومدم که یک پارتو الان براتون بنویسم
اگه میبینید نیستم چون گوشیمو گرفتن دیگه🗿
عشق فیک⁷
ات:گریه کردن من خنده داره؟
جیم:خیر🗿
ات:پس چرا میخندی
جیمین:چون که میخوام با تو ازدواج کنم 😈☺️
ات:من نمیخوامم🥺😭
*بچه ها ات حامله است🗿
*ویو روز عروسی بچه ات هم ۵ماهش🥹و خب میشه گفت ات یه جورایی جیمینو دوست داره*
*ازدواج کردن دیگه تموم شد ازدواجشون الان رفتن خونه
ات:اخیشش تموم شد🥹
جیمین:چی شد تو که نمیخواستی ازدواج کنی 😂
ات:🗿🗿
خب دیگه دوست دارم عزیزم ☺️*اوقق
جیمین: میخوای بخوابی؟
ات:اره🗿
جیمین:عاا باش تو بخواب من بیرون یه کاری دارم زود میام
ات:هوم باش خدافظ
جیمین:خدافظ ☺️
*جیمین داره میره پیش دوست دخترش بیشعورر*
*رفت پیشش بعد حرف زدن بعد اومد خونه حالا فردا صبح جونگکوک و تهیونگ میان خونشون
جیمین:عاا جونگکوکاا
جونگکوک:سلام هیونگ☺️
ات:🥹🥹🥹 بیاید بشینید
*خلاصه خیلی مست کردن مخصوصن جیمین
جیمین:عامم هیونگ*جونگکوک مشت نکرده ححییح
جونگکوک:بله
جیمین:نظرت چیه... بریم اونجا؟
جونگکوک :اومم باش*منظورشون اون یکی عمارت جیمینه
*خب رفتن اونجا
جیمین:عامم جونگکوک هیونگگ یه چی بهت میگم به ات نگو
جونگکوک:باش بگو
جیمین:من با لونا دیشب به ات خیانت کردم😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣
جونگکوک:دیوونه ای؟
چرا این کارو کردی؟
خب میرفتی بالونا ازدواج میکردی به ات هم کاری نداشتی دیگه
جیمین:به تو چه☺️
جونگکوک:وایی جیمین خیلی خری
ادامه دارد...
*بچه ها خیلی مسخره مینویسم میدونمم چون هیچییی به ذهنم نمیرسید دیگه خیلیی دیر گزاشتم ببخشید🗿😂
شرایط:۵۰تایی بشیم
۲۰ تا لایک بخوره
۲۰ تا هم کامنت
بچه ها خیلی ببخشید نتونستم پارتای بعدو بنویسم
ولی اومدم که یک پارتو الان براتون بنویسم
اگه میبینید نیستم چون گوشیمو گرفتن دیگه🗿
عشق فیک⁷
ات:گریه کردن من خنده داره؟
جیم:خیر🗿
ات:پس چرا میخندی
جیمین:چون که میخوام با تو ازدواج کنم 😈☺️
ات:من نمیخوامم🥺😭
*بچه ها ات حامله است🗿
*ویو روز عروسی بچه ات هم ۵ماهش🥹و خب میشه گفت ات یه جورایی جیمینو دوست داره*
*ازدواج کردن دیگه تموم شد ازدواجشون الان رفتن خونه
ات:اخیشش تموم شد🥹
جیمین:چی شد تو که نمیخواستی ازدواج کنی 😂
ات:🗿🗿
خب دیگه دوست دارم عزیزم ☺️*اوقق
جیمین: میخوای بخوابی؟
ات:اره🗿
جیمین:عاا باش تو بخواب من بیرون یه کاری دارم زود میام
ات:هوم باش خدافظ
جیمین:خدافظ ☺️
*جیمین داره میره پیش دوست دخترش بیشعورر*
*رفت پیشش بعد حرف زدن بعد اومد خونه حالا فردا صبح جونگکوک و تهیونگ میان خونشون
جیمین:عاا جونگکوکاا
جونگکوک:سلام هیونگ☺️
ات:🥹🥹🥹 بیاید بشینید
*خلاصه خیلی مست کردن مخصوصن جیمین
جیمین:عامم هیونگ*جونگکوک مشت نکرده ححییح
جونگکوک:بله
جیمین:نظرت چیه... بریم اونجا؟
جونگکوک :اومم باش*منظورشون اون یکی عمارت جیمینه
*خب رفتن اونجا
جیمین:عامم جونگکوک هیونگگ یه چی بهت میگم به ات نگو
جونگکوک:باش بگو
جیمین:من با لونا دیشب به ات خیانت کردم😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣
جونگکوک:دیوونه ای؟
چرا این کارو کردی؟
خب میرفتی بالونا ازدواج میکردی به ات هم کاری نداشتی دیگه
جیمین:به تو چه☺️
جونگکوک:وایی جیمین خیلی خری
ادامه دارد...
*بچه ها خیلی مسخره مینویسم میدونمم چون هیچییی به ذهنم نمیرسید دیگه خیلیی دیر گزاشتم ببخشید🗿😂
شرایط:۵۰تایی بشیم
۲۰ تا لایک بخوره
۲۰ تا هم کامنت
۲.۱k
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.