Part42
Part 42
تهیونگ :چرا میخوای
ات: نمی خوامممممم
تهیونگ: من کاری میکنم که بخوای
ات: ای خدایا ول کن بیا موچی ها رو بخوری
تهیونگ: باشه ولی من بازم مییک( ات یه موچی میزاره تو دهنش)
ات :بخور ( با دهن پر )
تهیونگ: نام نام نام( یعنی داره میخوره منظورم موچیه هاا منحرفففف )
(ویو ات )
بعد از این که موچی ها رو خوردیم میز رو جمع کردم یه چند تا بالشت وبا پتو گذاشتم رو مبل به تهیونگ گفتم بیاد با هم فیلم talk to me رو ببینیم
تهیونگ :باشه
☆مبلشون از ایناست که می تونی بخوابونیش حالت تخت میشه ☆
خوابیدیم رو مبل پتو رو پیچیدیم دورمون وقتی فیلم رو گذاشتم تهیونگ منو کشید تو بغلش
تهیونگ: چیه این دفعه غر نمیزنی
ات :چرا وقتی بغل دوست پسرم هستم چرا باید غر بزنم
تهیونگ: منطقی بود
ات :دوست دارم
تهیونگ: منم دوست دارم بیبی
تهیونگ :چرا میخوای
ات: نمی خوامممممم
تهیونگ: من کاری میکنم که بخوای
ات: ای خدایا ول کن بیا موچی ها رو بخوری
تهیونگ: باشه ولی من بازم مییک( ات یه موچی میزاره تو دهنش)
ات :بخور ( با دهن پر )
تهیونگ: نام نام نام( یعنی داره میخوره منظورم موچیه هاا منحرفففف )
(ویو ات )
بعد از این که موچی ها رو خوردیم میز رو جمع کردم یه چند تا بالشت وبا پتو گذاشتم رو مبل به تهیونگ گفتم بیاد با هم فیلم talk to me رو ببینیم
تهیونگ :باشه
☆مبلشون از ایناست که می تونی بخوابونیش حالت تخت میشه ☆
خوابیدیم رو مبل پتو رو پیچیدیم دورمون وقتی فیلم رو گذاشتم تهیونگ منو کشید تو بغلش
تهیونگ: چیه این دفعه غر نمیزنی
ات :چرا وقتی بغل دوست پسرم هستم چرا باید غر بزنم
تهیونگ: منطقی بود
ات :دوست دارم
تهیونگ: منم دوست دارم بیبی
۱۴.۲k
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.