PART ¹⁵
𝑺𝒕𝒊𝒍𝒍 𝒘𝒊𝒕𝒉 𝒚𝒐𝒖
جونگکوک ویو: هیچ درکی از حرفای ا/ت نداشتم ، یعنی اون واقعا دیگه دوسم نداره.
همین طور راه میرفتم و به زمین خیره بودم ، نفش کشیدن برام سخت شده بود.
نور خورشید که مستقیم میخورد تو سرم حال بدمو بدتر میکرد.
صدا هارو نمیشنیدم ، اطرافو نمیدیدم...
وای من چِم شده ، تنها چیزی که شنیدم این بود که : آقا حالتون خوبه ، یکی زنگ بزنه آمبولانس....!
◆◇◇◇◇◇◇◇◆
جونگکوک: آی سرم ، من....من کجام
پرستار: اوه به هوش اومدید،حالتون چطوره؟
جونگکوک: سرم...درد میکنه
پرستار: براتون دارو میارم
جونگکوک: من چجوری اومدم اینجا
پرستار: تو خیابون حالتون بد شد یکی زنگ زد آمبولانس
جونگکوک: ای وای نه ، الان قطعا همه جا خبرش پخش شده
پرستار: متاسفم ، امید وارم که براتون مشکل پیش نیاد.
جونگکوک: ممنونم
جونگکوک ویو: بعد از اینکه پرستار رفت زنگ زدم به تهیونگ
*مکالمه*
تهیونگ: سلام پسر ، حالت چطوره
جونگکوک: سلام ، تهیونگ میتونی بیای بیمارستان؟
تهیونگ: بیمارستان؟ حالت خوبه اتفاقی افتاده
جونگکوک: حالم خوب نیست الان بیمارستانم میتونی بیای پیشم
تهیونگ: آره ، آدرس بده
◆◇◇◇◇◇◇◇◇◆
جونگکوک ویو: پرستار دوباره اوند تو اتاقم و بهم یه قرصی داد تا درد سرم بهتر شه.
جونگکوک: ممنونم
پرستار: خواهش میکنم ، لطفا دراز بکشید تا سرمتون تموم شه.
سرمو به نشونه تایید تکون دادم و دراز کشیدم.
تهیونگ ویو: سریع رفتم به آدرسی که کوک برام فرستاده بود.
سمت یکی از پرستارا رفتم و ازش پرسیدم که کوک کجاس.
تهیونگ: ببخشید، جئون جونگکوک کجاست؟
پرستار: اتاق ۱۴ بخش مراقبت های اورژانسی
تهیونگ: خیلی ممنون
پا تند کردم سمت اتاقش و به محض اینکه رسیدم درو با شدت باز کردم و رفتم تو.
•ادامه دارد•
▪︎همیشه با تو▪︎
جونگکوک ویو: هیچ درکی از حرفای ا/ت نداشتم ، یعنی اون واقعا دیگه دوسم نداره.
همین طور راه میرفتم و به زمین خیره بودم ، نفش کشیدن برام سخت شده بود.
نور خورشید که مستقیم میخورد تو سرم حال بدمو بدتر میکرد.
صدا هارو نمیشنیدم ، اطرافو نمیدیدم...
وای من چِم شده ، تنها چیزی که شنیدم این بود که : آقا حالتون خوبه ، یکی زنگ بزنه آمبولانس....!
◆◇◇◇◇◇◇◇◆
جونگکوک: آی سرم ، من....من کجام
پرستار: اوه به هوش اومدید،حالتون چطوره؟
جونگکوک: سرم...درد میکنه
پرستار: براتون دارو میارم
جونگکوک: من چجوری اومدم اینجا
پرستار: تو خیابون حالتون بد شد یکی زنگ زد آمبولانس
جونگکوک: ای وای نه ، الان قطعا همه جا خبرش پخش شده
پرستار: متاسفم ، امید وارم که براتون مشکل پیش نیاد.
جونگکوک: ممنونم
جونگکوک ویو: بعد از اینکه پرستار رفت زنگ زدم به تهیونگ
*مکالمه*
تهیونگ: سلام پسر ، حالت چطوره
جونگکوک: سلام ، تهیونگ میتونی بیای بیمارستان؟
تهیونگ: بیمارستان؟ حالت خوبه اتفاقی افتاده
جونگکوک: حالم خوب نیست الان بیمارستانم میتونی بیای پیشم
تهیونگ: آره ، آدرس بده
◆◇◇◇◇◇◇◇◇◆
جونگکوک ویو: پرستار دوباره اوند تو اتاقم و بهم یه قرصی داد تا درد سرم بهتر شه.
جونگکوک: ممنونم
پرستار: خواهش میکنم ، لطفا دراز بکشید تا سرمتون تموم شه.
سرمو به نشونه تایید تکون دادم و دراز کشیدم.
تهیونگ ویو: سریع رفتم به آدرسی که کوک برام فرستاده بود.
سمت یکی از پرستارا رفتم و ازش پرسیدم که کوک کجاس.
تهیونگ: ببخشید، جئون جونگکوک کجاست؟
پرستار: اتاق ۱۴ بخش مراقبت های اورژانسی
تهیونگ: خیلی ممنون
پا تند کردم سمت اتاقش و به محض اینکه رسیدم درو با شدت باز کردم و رفتم تو.
•ادامه دارد•
▪︎همیشه با تو▪︎
۱۶.۵k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.