دوپارتی کوک پارت²/اخر
۲/۲
ویو کوک
صب با ی سر درد بدی بیدار شدم...چشامو ک وا کردم نور بدی چشمامو زد...بعد یکم ور رفتن با چشام نشستم رو تخت...دیشب چی شد...من ک شرکت بودم..اینجا...اخه..عوففف
رفتم پایین ک ا.ت رو دیدم
-صلام بانیم
+....
-ا.ت عشقم
+....
-عزیزم چیزی شده
ویو ا.ت
دیگه نتونسم تحمل کنم و گفم
+عارههه شدههه ...ملومه ک شدههه*داد
-ا..ا.ت متوجه حرفات....نمیشم
-بله...بایدم نفهمی!...اقای جئون میرن بار و مست میکنن بعدش کلیییی دختر میریزن دورش بعدشم ک جلوی چشای زنش جلو چشای من ی دخترو میبوسه!
-چییییییی...چی میگی ا.تتتتت
با حرص و عصبانیت گوشیمو دراوردم و عکسو نشونش دادم..
+بیا...بفرما...مدررررککککک*داد
-ا.ت...من..
با دیدن عکس همه چی یادم اومد...رفتن ب بار...مست کردن...با دخترا خوش گذرونی کردن...بوسیدن ی دختر
-ا.ت...گوش کن...بزار توضیح بدم!
+چیو...اینک بهم خیانت کردی!
-ی لحظه فقد ی لحظه
+میشنوم
-ا.ت...دیروز اقای هوانگ همون رئیس شرکت گف نمتونم زود بیام خونه ک ت رو ببینم اعصابمو بهم زد چند وقته نمیزاره زود بیام عصبی شدم رفتم بار یکم اروم شم ولی خیلی خوردم...ک مست شدم....و اون دختر..اون دختر فک کردم تویی واقعا معذرت میخام
+الان...انتظار داری باور کنم*بغض صگی
-ا.ت...
+جلوی من بوسیدیش!*حرصی
-گفتم ک...من فک کردم تویی
+ولی اینکارو کردی!
-باشه...این لبا فقدو فقد متعلق ب ت عه
+نوموخام
کوک اومد نزدیکم و منو رو پاش نشوند و در ی حرکت منو بوسید!
خب زور زدن فایده نداش اون قوی تر بود
ازم جدا شد و معذرت خاهی کرد....
(و دیگه قصه ما ب سر رسید راوی شما هم ب خونش نرسید!)
"پایان"
.......
اگ خوب نشد صاری ولی لایک کنین:))))
ویو کوک
صب با ی سر درد بدی بیدار شدم...چشامو ک وا کردم نور بدی چشمامو زد...بعد یکم ور رفتن با چشام نشستم رو تخت...دیشب چی شد...من ک شرکت بودم..اینجا...اخه..عوففف
رفتم پایین ک ا.ت رو دیدم
-صلام بانیم
+....
-ا.ت عشقم
+....
-عزیزم چیزی شده
ویو ا.ت
دیگه نتونسم تحمل کنم و گفم
+عارههه شدههه ...ملومه ک شدههه*داد
-ا..ا.ت متوجه حرفات....نمیشم
-بله...بایدم نفهمی!...اقای جئون میرن بار و مست میکنن بعدش کلیییی دختر میریزن دورش بعدشم ک جلوی چشای زنش جلو چشای من ی دخترو میبوسه!
-چییییییی...چی میگی ا.تتتتت
با حرص و عصبانیت گوشیمو دراوردم و عکسو نشونش دادم..
+بیا...بفرما...مدررررککککک*داد
-ا.ت...من..
با دیدن عکس همه چی یادم اومد...رفتن ب بار...مست کردن...با دخترا خوش گذرونی کردن...بوسیدن ی دختر
-ا.ت...گوش کن...بزار توضیح بدم!
+چیو...اینک بهم خیانت کردی!
-ی لحظه فقد ی لحظه
+میشنوم
-ا.ت...دیروز اقای هوانگ همون رئیس شرکت گف نمتونم زود بیام خونه ک ت رو ببینم اعصابمو بهم زد چند وقته نمیزاره زود بیام عصبی شدم رفتم بار یکم اروم شم ولی خیلی خوردم...ک مست شدم....و اون دختر..اون دختر فک کردم تویی واقعا معذرت میخام
+الان...انتظار داری باور کنم*بغض صگی
-ا.ت...
+جلوی من بوسیدیش!*حرصی
-گفتم ک...من فک کردم تویی
+ولی اینکارو کردی!
-باشه...این لبا فقدو فقد متعلق ب ت عه
+نوموخام
کوک اومد نزدیکم و منو رو پاش نشوند و در ی حرکت منو بوسید!
خب زور زدن فایده نداش اون قوی تر بود
ازم جدا شد و معذرت خاهی کرد....
(و دیگه قصه ما ب سر رسید راوی شما هم ب خونش نرسید!)
"پایان"
.......
اگ خوب نشد صاری ولی لایک کنین:))))
۲۳.۴k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.