بعد چند مین رسیدیم خونه براید استایل بقلش کردم و بردمش تو

بعد چند مین رسیدیم خونه براید استایل بقلش کردم و بردمش تو اتاق کفشاشو در اوردم گذاشتمش رو تخت وای چه استایلی داره بعد چند مین نگاه کردن بهش رفتم بیرون و درو بستم
ویو ات
از خواب بیدار شدم دیدم تو ی اتاق دارک و خفنم ی دفه ایی با قدای در بدنم لرزید
چییی همون ریس شرکت مافیا بود یعنی جونکوک
کم کم اومد سمتمو
_بالاخره بیدار شدی خانم کوچولو (با نیشخند )
+ بـ بـ ببخشید من چه جور اومدم اینجا
_ انگار خانم کوچولو هیچی یادش نمیا
ویو ات
بعد چند مین یادم اومد دیشب چه اتفاقاتی اوفتاده
از خجالت حس میکردم دارم اب میشم که سریع گفتم
+خب من دیگع میدم
سریع رفتم کیفو کفشمو برداشتم و سمت در رفتم ی دفه ای یکی درو گرفت از ترس داشتم میمردم
_کجا با این عجله در خدمت باشیم با (نیشخند)
+سکوت.....
_راستی دیگع انقد با من رسمی هرف نزن میتونی بهم بگی جونکوک
+خب لژفا دستتو از روی در بردار
_ نه خانم کوچولو چند روزی اینجا میمونی
ویو ات
وقتی گفت که قراره چند روزی بمونم ترسیدم
اما خوشحالم شدم چون حس میکردم عاشقش شدم
بعد چند دقیقه یهو بر گردوندم سمت خودشو یه دستش سمت راستم و اون یکی دستش سمت چپم بود اونقدر بهم نزدیک شده بود که نفسای داغش بهم برخورد میکرد اومد نزدیک گوشمو گفت
_ تو دیگع مال منی