عشق در نگاه اول P5

داشتم میرفتم که جیمین گفت
ج:الان دیر وقته بمون فردا برو
ا: آخه نمیشه
ک:نه دیگه باید بمونی
ا:خب باشه
ک:بیا من اتاقتو نشون بدم بیا اینم اتاقت
ا:مرسی جونگ کوک شی
ک:باهام راحت باش رسمی حرف نزن
ا:باشه جونگ کوک شی
ک:باز که گفتی
ا: آخه هنوز عادت نکردم
ا:راستی یه چیزی
ک:چی شده؟
ا:من لباس ندارم با اینا هم که نمیشه خوابید چکار کنم
ک:وایسا از لباسام برات بیارم
ا:مرسی
رفت و یه لباس لش گشاد برام آورد با یه شلوار راحتی
ک:بیا بپوش ببینم چطوره
ا:باشه
رفتم پوشیدم خیلی خوب بود انگار مال خودم بود
ک:بیا بیرون میخوام ببینم چطوره
رفتم بیرون که برای چند ثانیه زل زده بود به من
ا:خوبه یا بده که اینجوری داری نگاه میکنی
ک:خیلی خوبه عالیه
عکس لباسی که کوک به ا/ت داد رو براتون میزارم