منشی مافیایی من
ات ویو
کارهارو انجام دادم و رفتم که به کوک گزارشو بدم در زدم و رفتم تو
نشستم روی میزش
ات:کار ها به خوبی انجام شد اون کانگ عوضی رو هم به زودی پیدا میکنیم
کوک:هنوز پیداش نکردین
ات:نه اما
کوک:اما نداره تا پیداش نکردی پیش من نیا
بدون اینکه چیزی بگم از اتاقش اومدم بیرون رفتم به سمت خونه و یه دوش گرفتم
روی تختم دراز کشیدم و توی فکر بودم که صدای باز شدن در خونه اومد
اسلحمو برداشتم و رفتم دم در چراغ رو روشن کردم که کوک رو دیدم
ات:تو اینجا چیکار میکنی
کوک:اومدم خونم
ات: اوکی هنوز به این موضوع عادت نکردم
میرم لب پنجره تا یکم هوا بخورم
ات ویو
داشتم به بیرون نگاه میکردم که یه دست عضله ای بغلم کرد
از داغی بدنش معلوم بود تیشرت تنش نیست
کوک:ببخشید که امروز باهات بد رفتاری کردم
ات:من بخاطر تو مافیا شدم و تو حتی حاضر نیستی به بقیه بگی که دوست دخترتم
دیگه کم کم دارم فکر میکنم که فقط یه منشی ساده ام
کوک:بیب اینطوری نگو میدونی اگه بفهمن ممکنه از طریق تو بخوان بهم صدمه بزنن
ات:اما من دلم میخواد بیشتر از یه منشی باشم
کوک:الان نمیشه ولی شاید بعدا یه کاری کردم
ات:همیشه همینو میگی
میشه دستاتو باز کنی میخوام برم بخوابم
کوک:اوکی برو منم چند دقیقه دیگه میام
رفتم. روی تخت دراز کشیدم
فکر کنم زیادی بهش فشار آوردم ولی منم حق دارم
کم کم با همین فکرا خوابم برد
شرط ۲۰ تا لایک
کارهارو انجام دادم و رفتم که به کوک گزارشو بدم در زدم و رفتم تو
نشستم روی میزش
ات:کار ها به خوبی انجام شد اون کانگ عوضی رو هم به زودی پیدا میکنیم
کوک:هنوز پیداش نکردین
ات:نه اما
کوک:اما نداره تا پیداش نکردی پیش من نیا
بدون اینکه چیزی بگم از اتاقش اومدم بیرون رفتم به سمت خونه و یه دوش گرفتم
روی تختم دراز کشیدم و توی فکر بودم که صدای باز شدن در خونه اومد
اسلحمو برداشتم و رفتم دم در چراغ رو روشن کردم که کوک رو دیدم
ات:تو اینجا چیکار میکنی
کوک:اومدم خونم
ات: اوکی هنوز به این موضوع عادت نکردم
میرم لب پنجره تا یکم هوا بخورم
ات ویو
داشتم به بیرون نگاه میکردم که یه دست عضله ای بغلم کرد
از داغی بدنش معلوم بود تیشرت تنش نیست
کوک:ببخشید که امروز باهات بد رفتاری کردم
ات:من بخاطر تو مافیا شدم و تو حتی حاضر نیستی به بقیه بگی که دوست دخترتم
دیگه کم کم دارم فکر میکنم که فقط یه منشی ساده ام
کوک:بیب اینطوری نگو میدونی اگه بفهمن ممکنه از طریق تو بخوان بهم صدمه بزنن
ات:اما من دلم میخواد بیشتر از یه منشی باشم
کوک:الان نمیشه ولی شاید بعدا یه کاری کردم
ات:همیشه همینو میگی
میشه دستاتو باز کنی میخوام برم بخوابم
کوک:اوکی برو منم چند دقیقه دیگه میام
رفتم. روی تخت دراز کشیدم
فکر کنم زیادی بهش فشار آوردم ولی منم حق دارم
کم کم با همین فکرا خوابم برد
شرط ۲۰ تا لایک
۲۲.۲k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.