part 7
part 7
بیدار شدم و دیدم شب شده و جین بغلم خوابیده مثل فرشته بود
خاستم که بلند بشم جین من رو کشید تو بغلش و چونش رو گذاشت رو گردنم
جین : بیدار شدی هرزه کوچولو ؟
ا.ت :آره چقدر خوابیدم؟
جین : یه ۶ ساعتی هست
ا.ت : کی لباس تنم .......
جین : کوک
ا.ت : میزاری برم ؟
جین : یکم بمون
ا.ت : باشه ایییی
ناگهان جین گردن ا.ت را گاز گرفت رو شروع به خوردنش کرد
ا.ت :ای جین شروع نکن آخ درد داره
جین : ببخشید هرزه کوچولو ولی خیلی خوشمزه ست
ا.ت : ای
جین : خب دیگه تموم من میرم
ا.ت :ای جاش میسوزه
جین : امممم وایسا دستت رو بردار از روش
جین شروع به لیس زدن گردن ا.ت کرد
ا.ت : اخیش دردش کم شد اوف
جین : 😂 (خنده )
ا.ت : چیه ؟
جین : هرزه کوچولو چرا ناله میکنی ؟ ( خنده )
ا.ت : ناله ؟
نکته :(جین همینطور داره گردن ا.ت رو لیس میزنه )
جین :آهوم
ا.ت :برو بابا منحرف برو اصلا گردنم رو لیس نزن
جین : 😂 (از خنده پاره شدن)
جین رفت بیرون
۱ ساعت بعد ا.ت رفت و با همه شام خورد بعد از شام نامجون گفت : ا.ت !
ا.ت : بله ؟
نامجون : ا.ت ببین ما فردا همه کاری داریم و نیستیم پس بیدار شدی تعجب نکن باشه
ا.ت :کی بر میگردین ؟
نامجون :ساعت ۵ عصر
ا.ت : اوکی . کار دیگه ای نداری ؟
نامجون : شب بخیر (سرد )
ا.ت : شب بخیر همگی
بقیه : شب بخیر
ات رفت توی اتاقش ولی نخابید از اونجایی که روز عجیبی داشت به عموش زنگ زد تا باهاش صحبت کنه ولی اون جواب نداد گوشی رو گذاشت کنار و خوابید
شرایط برای پارت بعد ۶ لایک ۴ کامنت
بیدار شدم و دیدم شب شده و جین بغلم خوابیده مثل فرشته بود
خاستم که بلند بشم جین من رو کشید تو بغلش و چونش رو گذاشت رو گردنم
جین : بیدار شدی هرزه کوچولو ؟
ا.ت :آره چقدر خوابیدم؟
جین : یه ۶ ساعتی هست
ا.ت : کی لباس تنم .......
جین : کوک
ا.ت : میزاری برم ؟
جین : یکم بمون
ا.ت : باشه ایییی
ناگهان جین گردن ا.ت را گاز گرفت رو شروع به خوردنش کرد
ا.ت :ای جین شروع نکن آخ درد داره
جین : ببخشید هرزه کوچولو ولی خیلی خوشمزه ست
ا.ت : ای
جین : خب دیگه تموم من میرم
ا.ت :ای جاش میسوزه
جین : امممم وایسا دستت رو بردار از روش
جین شروع به لیس زدن گردن ا.ت کرد
ا.ت : اخیش دردش کم شد اوف
جین : 😂 (خنده )
ا.ت : چیه ؟
جین : هرزه کوچولو چرا ناله میکنی ؟ ( خنده )
ا.ت : ناله ؟
نکته :(جین همینطور داره گردن ا.ت رو لیس میزنه )
جین :آهوم
ا.ت :برو بابا منحرف برو اصلا گردنم رو لیس نزن
جین : 😂 (از خنده پاره شدن)
جین رفت بیرون
۱ ساعت بعد ا.ت رفت و با همه شام خورد بعد از شام نامجون گفت : ا.ت !
ا.ت : بله ؟
نامجون : ا.ت ببین ما فردا همه کاری داریم و نیستیم پس بیدار شدی تعجب نکن باشه
ا.ت :کی بر میگردین ؟
نامجون :ساعت ۵ عصر
ا.ت : اوکی . کار دیگه ای نداری ؟
نامجون : شب بخیر (سرد )
ا.ت : شب بخیر همگی
بقیه : شب بخیر
ات رفت توی اتاقش ولی نخابید از اونجایی که روز عجیبی داشت به عموش زنگ زد تا باهاش صحبت کنه ولی اون جواب نداد گوشی رو گذاشت کنار و خوابید
شرایط برای پارت بعد ۶ لایک ۴ کامنت
۳.۰k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.